بایگانی مقالات

  • دیدگاه آیت الله العظمی حیدری(دام ظله) پیرامون نظریه ولایت فقه

  • اهمیت بحث ولایت فقیه
    مسألۀ «ولایت فقیه» یکی از مهمترین و اساسی ترین مباحث در منظومۀ فکری و عملی مکتب اهل بیت (علیهم السلام) است. این اهمیت زمانی افزایش می یابد که در نظر داشته باشیم برخی معتقدند که ولایت فقیه اساساً و در درجۀ اول یک مسألۀ اعتقادی و کلامی است و نه صرفاً یک موضوع فقهی و عملی. حال چنانچه ما این مطلب (کلامی بودن ولایت فقیه) را پذیرفته باشیم، از جهت اینکه بحث صبغۀ اعتقادی پیدا می کند، مسألۀ ولایت فقیه با موضوع امامت و ولایت اهل بیت (علیهم السلام) ارتباطی وثیق می یابد و بدیهی است که امر امامت در مکتب تشیّع، از مسائل کلامی محسوب می شود و نه از مباحث فقهی و عملی. اعتقادی بودن امامت، وجه تمایز بین تفکر شیعی و اندیشۀ اهل سنّت است؛ زیرا علمای عامّه بر این باورند که موضوع امامت از فروع دین است.
    بنابراین نظریۀ ولایت فقیه علاوه بر آثار عملی و مورد ابتلای آن که به ویژه در زمان غیبت در زندگی و معیشت روزانۀ مردم خودش را بیشتر نشان می دهد، از ابعاد کلامی متعدّدی نیز برخوردار است که تلاش می کنیم تا در مباحث بعدی برخی از آنها را مورد اشاره قرار دهیم.

    روش موضوعی و روش تجزّئی در عملیات استنباط
    تفاوت اصلی روش برگزیدۀ ما – در این مسأله و سایر مسائل مشابه – با روش آیت الله خویی (رضوان الله علیه) و کسانی که از شیوۀ ایشان تبعیت نموده اند، این است منهج ما «موضوعی» است؛ به این معنا که مجموعی از روایات واردشده دربارۀ یک مسأله را در کنار هم مدّ نظر قرار می دهیم و از نگاه جزءنگرانه یا همان شیوۀ تجزّئی احتراز می کنیم؛ همانطور که در حوزۀ علم تفسیر هم همین دو نگرش «جزءنگر» و «موضوع محور» وجود دارند. در روش موضوعی، به مجموعۀ روایات به عنوان یک کلّ واحد نگریسته می شود، در حالی که «روش تجزّئی» به این احادیث به عنوان جزیره های جدا و مستقل از یکدیگر می نگرد، مثلاً در نظر گرفتن حدود سی روایت دربارۀ یک موضوع، بسیار متفاوت است در مقایسه با بررسی دو سه حدیث؛ زیرا ممکن است بسیاری از مباحث درآن دو روایت نیامده باشد، بر خلاف زمانی که ما مجموع روایات مربوطه را – ولو سندشان قوی نباشد – مورد ارزیابی قرار دهیم.

    ما بارها تأکید نموده ایم که این «شیوۀ جزءنگر»، نه در امور فقهی نتیجه می دهد، نه در مسائل اعتقادی مفید واقع می گردد و نه در مباحث تفسیری و سایر زمینه ها به کار می آید. توصیۀ ما این است که هر عالمی قبل از اینکه وارد فرایند عملیات استنباط و اجتهاد – در هر زمینه ای اعم از فقه و کلام و فسلفه و عرفان و اخلاق و تربیت و غیره – شود، در ابتدا منهج و روش خود را مشخّص کند، مثلاً بگوید «شیوۀ تجزّئی» را قبول دارد یا به «روش موضوعی» معتقد است؟ اگر کسی «روش جزءنگرانه» را انتخاب کرد، طبعاً باید از قوانین مختصّ به آن پیروی کند، و چنانچه «منطق موضوعی» را برگزید، ناچار است از اصول مربوط به آن تبعیت نماید. خلاصه آنکه باید مباحث علمی را به نحو «روشمند» و بر اساس یکسلسله اصول و قواعد مشخّص دنبال کرد.
    🔸برگرفته از درس خارج نظریۀ ولایت فقیه.

    • تاریخ : 2017/01/08
    • تعداد مشاهده : 1856

  • ویدیوهای ویژه