بایگانی اخبار

ویژگی های روش دین شناسی آیت الله سید کمال حیدری (ضرورت و اهمیت مطالعۀ آثار علامه حیدری)

ویژگی چهارم: آزاداندیشی و شهامت علمی

یکی دیگر از خصوصیات روش دین پژوهی علامه حیدری، آزاداندیشی و استقلال فکری ایشان از مبانی علمی بزرگان دین، و رهایی از رویکرد منفعلانه و مقلّدانه نسبت به آراء دیگران می باشد.

ملاک در بحث علمی فقط دلیل است، نه اجماعات و مشهورات علما!

در منطق علمی آیت الله حیدری، اعتماد به اجماعات و مشهورات و مسلّمات نزد علما، به هیچ وجه جایی ندارد! ملاک ایشان در مباحث فکری، فقط دلیل است و بس. از نظر ایشان آنچه که حجّیت و معذوریت می آورد، تنها استدلال عقلی و دلیل نقلی محکم است، و نه سخن فلان متفکر بزرگ یا اجماع اصحاب قوم، اگرچه این اتفاق آراء از پشتوانۀ هزار سال مقبولیت برخوردار بوده باشد!

تأمّل و بازاندیشی در برخی مبانی که قرن ها مسلّم انگاشته شده اند!

آیت الله حیدری گاهی اوقات، برخی از اصول و مبانی را مورد بازاندیشی و تأمّل قرار می دهند که سایر علما، سال ها و بلکه قرن ها آن را به عنوان پیش فرضی مسلّم و بی چون و چرا پذیرفته اند، حالا آنکه وقتی همان مفروضات زیر ذرّه بین نقدهای ریشه ای و ساختاری آیت الله حیدری قرار می گیرند، مشخص می شود که آن مبنای علمی، از پشتوانۀ استدلالی قوی و قابل قبولی برخوردار نیست و یا اینکه حداقل نیاز به بازبینی و ارزیابی مجدّد دارد. به عنوان نمونه، یکی از این اصولی که در حوزۀ فقه و اصول، همواره مورد قبول فقها بوده – و کمتر کسی است که در صحّت این مبنای مهم کلامی و معرفت شناختی تردیدی به خود راه داده باشد – قاعدۀ تابعیت احکام از مصالح و مفاسد واقعیه است.
علامه حیدری بر این باور است که این قاعده، علی رغم اهمیت فوق العاده ای که دارد و با وجود اینکه غالب فقیهان اعتقاد قاطع و راسخ به آن دارند، آن چنان که باید، در آثار فقها و اصولیون ما مورد بحث و تدقیق قرار نگرفته و دلیل عقلی و نقلی محکم و قابل قبولی برای آن ارائه نشده است. در اینجا آیت الله حیدری بر خلاف اکثر فقها، به این نظریۀ شایع و اجماعی اعتقادی نداشته و احکام را «تابع انقیاد و مخالفت» عبد با امر مولی می داند و نه «تابع مصالح و مفاسد واقعیه»! یعنی مصلحت و مفسده در موضوعات و امور خارجی نیست، بلکه در نفس مکلّف و دائر مدار تسلیم و نافرمانی انسان در مقابل ارادۀ الهی است. به بیان ساده، اگر کسی فرمان خدا را اطاعت کرد، همین حالت انقیاد و پذیرش، موجب ایجاد مصلحت و کمال یافتن او می شود؛ و به همین صورت، چنانچه کسی با امر الهی مخالفت نمود، همین نافرمانی و سرسختی در برابر خواست خداوند، باعث نقص و ایجاد مفسده و آلودگی باطن در نفس او می شود.
البته آیت الله حیدری برای این مدّعای خود – همچون سایر مواضع علمی شان – دلایل عقلی و نقلی متعدّدی اقامه نموده اند. یکی از این دلایل نقلی، استناد به آیۀ ۱۰۲ از سورۀ الصافات است که در آن حضرت ابراهیم (علیه السلام) از سوی خداوند مأمور می شود تا سر پسر خود را ذبح کند: «فَلَمّا بَلَغَ مَعَهُ اَلسَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى فِي اَلْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى قالَ يا أَبَتِ اِفْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اَللّهُ مِنَ اَلصّابِرِينَ»؛ (هنگامى كه با او به مقام سعى و كوشش رسيد، گفت: «پسرم! من در خواب ديدم كه تو را ذبح مى كنم، نظر تو چيست؟» گفت «پدرم! هر چه دستور دارى اجرا كن، به خواست خدا مرا از صابران خواهى يافت!»).
سؤال مهم در این امتحان بزرگ الهی این است که آیا مصلحت و کمال برای حضرت ابراهیم (علیه السلام)، در بریدن سر بوده است یا در اطاعت یا مخالفت فرمان خداوند؟! به عبارت دیگر، ذبح سر فرزند موضوعیت داشته و باعث کمال حضرت ابراهیم (علیه السلام) می شده یا صِرف تسلیم نفسانی و باطنی در برابر اراده و مشیّت الهی؟!

به نظر می رسد مصلحت و کمال، در نفسِ اطاعت امر مولی از سوی حضرت ابراهیم (علیه السلام) نهفته بوده نه اینکه خودِ سر بریدن در عالم خارج درای مصلحت بوده باشد؛ به این دلیل که وقتی فرمان برداری ابراهیم (علیه السلام) آشکار شد: «فلمّا اسلما»، خداوند متعال ذبح سر حضرت اسماعیل (علیه السلام) را لازم ندانسته و به جای آن دستور دادند گوسفندی را قربانی کند: «فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ»؛ الصافات/ ۱۰۷ (ما ذبح عظيمى را فداى او كرديم).
از این مطلب معلوم می شود، مصلحت از اوّل هم در ذبح کردن نبوده است، بلکه هدف اصلی امتحان حضرت ابراهیم (علیه السلام) و سنجش میزان فرمان برداری او در مقابل امر الهی بوده است که به محض احراز آن، ذبح سر فرزند منتفی می شود.

 

البته دامنۀ این بحث و دلایلی که آیت الله حیدری برای اثبات مدّعای خود اقامه نموده، بسیار فراتر و فراخ تر از این است که با اشاره ای کوتاه در این جا بتوان به همۀ مبانی، ابعاد و لوازم متعدّد آن به طور کامل و جامع پرداخت. غرض آنکه آقای حیدری هرگز به آنچه که بین اهل علم مشهور و مسلّم قلمداد شده اعتماد نمی کنند و سعی می کنند مبانی و پیش فرض های علمی را – صرف نظر از قدمت و اجماعِ صورت گرفته بر روی آن –با ادلۀ عقلی و نقلی مورد بازبینی و تدقیق قرار دهند تا فقط در صورت موجّه بودن، آنها را بپذیرند.
طبیعی است بازاندیشی پیرامون این پیش فرض مسلّم فقهی، جدای از قدرت علمی و سرمایۀ معرفتی، مستلزم برخورداری از ویژگی مستقل اندیشی و شهامت علمی برای ارزیابی و به چالش کشیدن آن است. واقعیت آن است که هر کسی قادر به تحلیل انتقادی و موشکافانۀ یک چنین مبانی مهم و مورد اجماعی نیست!
مطلب فوق فقط یک نمونه بود در حوزۀ فقه، وگرنه آیت الله حیدری در عرصۀ مباحث عرفانی و فسلفی و کلامی و حدیثی و رجالی و تفسیری و غیره هم، به همین شکل از آراء متفاوت و بعضاً جدید برخوردارند.

بیان اعتقادات، به منظور اصلاح گری در تفکر دینی

لازم به ذکر است که هدف آقای حیدری از زیر سؤال بردن برخی از مبانی مشهور و مسلّم در علوم مختلف اسلامی، صرفاً مخالفت با آراء مشهور نیست، بلکه غرض اصلی ایشان پیرایش ساحت علم و اندیشه از مبانی غیر موجّه و ضروریات غیر مدلّل – در حدّ توان – است. پروژۀ اصلاحی «الخروج من محوریة اسلام الحدیث إلی محوریة اسلام القرآن» آیت الله حیدری نیز در همین راستا قابل ارزیابی است.
علامه حیدری سخن و مدّعای خود را که – با دلیل و برهان بدان رسیده و برای ایشان حجّیت آورده – با شهامت و صداقت مطرح می کنند و از اینکه برخی با آن مخالفت کنند، ابایی ندارند، مگر در موارد خاصّ و ضروری.

عدم تکفیر و توهین به مخالفین

همین ویژگی مهمّ باعث شده تا علامه حیدری در زمینۀ مباحث علمی، برای ابراز مخالفت و انتقاد خود نسبت به نظریات دیگران، هرگز به سلاح لعن و تکفیر و ضالّ و مضلّ خواندن دیگران روی نیاورند. از نظرگاه ایشان، هر کس که صلاحیت ورود به وادی اظهار نظر و نظریه پردازی در علوم و معارف اسلامی را دارد، حق دارد نظر خویش را آزادانه بگوید و هیچ کس حق ندارد به صِرف اینکه آراء دیگران را با برداشت خود از دین متفاوت و حتّی متعارض می بیند، آنها را خارج از دین و مذهب بداند و برداشت و اجتهاد شخصی خود را میزان حقّ و باطل و معیار توزین آراء دیگران توهّم کند!
آقای حیدری جز در موارد بسیار واضح و ضروری مثل اصل توحید – از دیدگاه مسلمانان – و موارد انگشت شمار دیگر، سایر مباحث علمی و دینی را نظری، غیربدیهی و اجتهادی می دانند که هر کسی می تواند با اقامۀ دلیل، آنها را زیر سؤال ببرد؛ به همین دلیل حقّ برداشت و قرائت متفاوت و مخالف را – برای واجدین شرایط نظریه پردازی در علوم و معارف اسلامی – به رسمیت می شناسند و «اختلاف فکری» دیگران را «انحراف فکری» نمی خوانند! بر خلاف برخی از اهل علم که به مجرّد شنیدن برداشتی مخالف با برداشت خود از متون دینی، دیگران را خائن و منحرف و آلوده می پندارند و علیه آنها مواضعی تند و خشونت آمیز می گیرند.

برداشت و اجتهاد علما، عین دین نیست!

علامه حیدری بر این باور است که ما نباید برداشت ها و اجتهادات خود را عین دین بدانیم؛ آنچه که ما از آیات و روایات می فهمیم، صرفاً برداشت و تلقّی ماست که ممکن است صحیح باشد یا خطا. مشکل دقیقاً از آنجایی شروع می شود که غالب عالمان دین، برداشت های شخصی خود در امور نظری دین را، عین دین و مرّ حقیقت می پندارند؛ به همین دلیل هر کس که با نظر ایشان مخالفت می کند را، مخالف اصل دین و قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) می دانند، حال آنکه شخص مخالف، تنها با برداشت و اجتهاد فلان عالم یا مرجع مخالف است، نه با اصل دین!! وقتی کسی فهم و برداشت خود از آیات و روایات را عین دین و وحی و صددرصد مطابق با واقع دانست، طبعاً مخالفان با برداشت و دیدگاه خود را مخالف و دشمن دین خواهد دانست، در حالی که مخالفان، با خودِ دین هیچ مشکلی ندارند، بلکه فقط بر اساس ادلّه ای که برای خود دارند، با یک برداشت خاص از دین مخالفت می کنند و دیدگاه دیگری را صحیح می دانند.

به عنوان نمونه، شیخ صدوق (ره) قائل به سهو النبی (ص) است، اما عالم بزرگ دیگر که هم عصر اوست یعنی شیخ مفید، رساله ای در ردّ نظریۀ سهو النبی (ص) می نویسد، حال در این میان، کدام یک از این دو دیدگاه، عین دین و وحی و صددرصد مطابق با واقع است؟!! آیا یکی از این دو عالم بزرگ، حقّ دارد برداشت خود از متون دینی را عین وحی و میزان حقّ و باطل بداند، و طرف مقابل را – تنها به این دلیل که برداشتی متفاوت از متون دینی دارد – به مخالفت با دین و وحی الهی متّهم کند؟! حقیقت آن است که در واقع و نفس الأمر، فقط یکی از این دو دیدگاه درست است، اما اینکه حق با شیخ صدوق است یا شیخ مفید، یک امر نظری و اجتهادی است که ممکن است صحیح باشد و امکان دارد خطا از آب در آید! هر یک از این دو عالم برجستۀ شیعی، فقط مجازند برداشت و اجتهاد خود از متون دینی را ارائه دهند، نه اینکه دیدگاه خود را عین وحی و دین بدانند و بگویند هر کس با برداشت من از آیات و روایات مخالف باشد، پس با اصل قرآن و دین الهی مخالف است! این نگرش، مبتنی بر مبانی خاصّ معرفت شناسی است که در جای خود بیان شده است.

 

البته هر کسی هم حقّ ورود به این میدان و نظریه پردازی دربارۀ امور اعتقادی دین را ندارد، بلکه فقط کسانی می توانند اظهار نظر کنند و برداشتشان از متون دینی را ارائه دهند که مقدمات علمی مربوطه را طی نموده و از سرمایۀ معرفتی کافی برای نظر دادن در این موضوعات تخصّصی و پیچیده برخوردار باشند.

کسانی که آثار گفتاری یا نوشتاری آیت الله حیدری را به طور جدّی دنبال کنند، ویژگی مذکور را در سخنان و کتاب های ایشان مشاهده خواهند نمود.
نهایتاً می توان گفت انس با تألیفات و مبانی فکری علامه حیدری، پس از مدتی همین روحیۀ آزاداندیشی، شهامت و جرأت علمی، و حق قائل شدن برای افکار متفاوت و مخالف را در خوانندگان آثار ایشان پدید می آورد.

  • ویدیوهای ویژه