بایگانی مقالات

  • نظریۀ وساطت فیض

  • معنای «نظریۀ وساطت فیض» دربارۀ پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (علیهم السلام) از دیدگاه آیت الله حیدری

    عنوان «وساطت فیض» تقریباً به گوش همه خورده اما غالب افراد، نسبت به آن تصوّری اجمالی و مبهم دارند و نمی دانند مراد از این اصطلاح دقیقاً چیست، و از بین علما نیز کمتر کسی است که به فهم عمیق این مبنای قویم عرفانی راه یافته، و توانایی توضیح و تبیین این مسألۀ پیچیده و دیریاب و مستند ساختن آن به دلایل عقلی و نقلی (آیات و روایات) را داشته باشد.
    آیت الله حیدری یکی از عالمانی است که به این دیدگاه قائل بوده و در دروس عرفانی و غیر عرفانی خود به طرح و تبیین آن پرداخته است.
    لازم به ذکر است این مبنای عرفانی که ریشه در آیات و روایات دارد، ناظر به مقام نوری اهل بیت (علیهم السلام) بوده و در میان علمای اسلام، تنها عرفا بدان مقام شامخ و دست نیافتنی برای معصومین (علیهم السلام) قائل بوده و آن را از دل آیات و روایات استنباط و استخراج نموده و بسط و تفصیل داده اند.

    خلاصۀ این دیدگاه آن است که معصومین (علیهم السلام) به عنوان انسان های کامل، دارای یک حقیقت تکوینی و وجودی هستند که اولین فیض و تجلّی خداوند در تعیّنات خلقی را تشکیل می دهد. عرفا از این مقام به «فیض مقدّس» یا «نَفَس رحمانی» (به یک اعتبار) و یا همان ظهورِ واحدِ حق در مقام فعل و عالَم امکان تعبیر می کنند. سایر موجودات نظام هستی نیز ظهورات و شئونات همین حقیقت واحدِ انبساطی و سریانی هستند و فیوضات و کمالات خود را از این حقیقت نورانی اخذ می کنند (أین السبب المتصل بین الارض و السماء).
    فیض مقدّس هم، از خود وجود استقلالی و بالذات ندارد، بلکه عین فقر و ربط به ذات حق و فانی در الوهیت خداوند متعال است.
    آیت الله حیدری در صفحۀ ۲۸۷ از کتاب «الرؤیة الکونیة فی العرفان النظری» دربارۀ «فیض مقدّس» چنین می گویند: «کلّ ما هو حاصل فی التعینات الخارجیة الخلقیة، فهو ببرکة الفیض المقدّس» (هر آنچه که در تعیّنات خارجیِ خَلقی [از عالم عقل گرفته تا عالم برزخ و مادّه] حصول و تحقّق یافته، به برکت فیض مقدّس می باشد)؛ و در جایی دیگر «حقیقت انسان کامل» یا همان «کون جامع» و صاحب مقام «وساطت فیض» را این گونه توصیف می کنند: «پیش از این دانستی که نسبت انسان کامل به عالَم، مانند نسبت روح به جسد است، و همچنین عالم هستی بدون انسان کامل قدرت بر بقاء و دوام ندارد، همان طور که جسم بدون روح باقی نمی ماند و از بین می رود. بنابراین روح، مدبّر بدن و حفظ کنندۀ آن از متلاشی شدن و نابودی است؛ و شأن انسان کامل هم در مقایسه با عالم امکان به همین شکل است» (الرؤیة الکونیة فی العرفان النظری، ص ۳۴۵ و ۳۴۶).
    این نظریه مستندات قرآنی و روایی فراوانی دارد که بزرگان عرفا در جای خود پیرامون آن بحث نموده اند.

    • تاریخ : 2017/05/06
    • تعداد مشاهده : 1685

  • ویدیوهای ویژه