بایگانی مقالات

  • سه نظریۀ متفاوت دربارۀ حکومت دینی (بخش دوم)

  • (بخش دوم)

    ملاک دینی بودن حکومت چیست؟!

    با توجه به مطلب فوق، پاسخ یک سؤال بسیار مهمّ دیگر روشن می شود و آن اینکه اساساً چه حکومتی اسلامی است؟ و به عبارت دیگر، ملاک و معیار دینی و اسلامی بودن یک نظام سیاسی چیست؟ در این جا نیز دو نگرش متفاوت وجود دارد که در ادامه اجمالاً به آنها اشاره می کنیم.

    نگرش اوّل: اجرا شدن احکام اسلامی در جامعه

    بر مبنای دیدگاه نخست، حکومت اسلامی به حکومتی گفته می شود که احکام اسلام توسّط آن در جامعه پیاده شود؛ یعنی اگر دیدیم در جامعه ای احکام و ارزش های اسلامی اجرا می شود، می توانیم بگوییم در آنجا حکومت اسلامی برقرار است.
    از دیدگاه ما این ملاک، ملاک صحیحی نیست؛ زیرا ممکن است فرضاً یک کشور کمونیستی مثل کوبا یا چین که مردم آن غالباً به دین اعتقاد ندارند، بنا به مصالحی و به خاطر برخی از وجوه مثبت و سازندۀ احکام اسلامی در زمینۀ تجارت و اقتصاد، تعدادی از این احکام را در جهت رفع نیازهای مادّی و دنیوی خود در کشورشان پیاده کنند، بدون اینکه در این میان کوچکترین انگیزۀ الهی و اخروی وجود داشته باشد، ضمن اینکه از نظر مبانی فکری اصلاً به خدا و قیامت اعتقاد ندارند تا اینکه حکومتشان بخواهد الهی باشد. به دولتی که اساسش غیر دینی است، اما برخی احکام اسلامی را – به هر دلیل – اجرا می کند، نمی توان عنوان «دولت دینی» اطلاق کرد.

    نگرش دوّم: امر الهی به تشکیل و اقامۀ حکومت

    در این رویکرد، ملاک اسلامی بودن حکومت این نیست که مثلاً همه یا برخی احکام اسلامی در جامعه پیاده شود، بلکه فقط یک معیار دارد و آن این است که بر اساس آیات و روایات، خداوند به پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام) و به تَبَع ایشان به فقهای جامع الشرایط، امر فرموده باشد که به عنوان یکی از تکالیف شرعی خود، نظام دینی برپاکنند. به عبارت دیگر، فقط در صورتی می توان یک ساختار سیاسی را دینی دانست که خداوند به اقامۀ آن امر نموده باشد. اگر این حکومت به امر الهی و به عنوان یکی از تکالیف و وظائف شرعی و بر اساس مبانی قرآنی و روایی تشکیل شد، دینی و اسلامی خواهد بود، اعم از اینکه همۀ احکام اسلامی در آن اجرا شود و یا برخی از آنها؛ اگرچه وضعیت ایده آل آن است که همین حکومتی که به امر خدا تشکیل یافته، بتواند همۀ احکام اسلام را در جامعه نهادینه کند. پس ملاک دینی بودن حکومت، صرفِ اجرای احکام – بدون امر خداوند بر تشکیل آن – نیست!

    اگر دولتی احکام اسلام را اجرا نمود، اما دلیلی بر امر خدا مبنی بر ضرورت تشکیل حکومت در دست نداشت، نمی تواند دولت و ساختار سیاسی خود را اسلامی بداند؛ زیرا شارع مقدّس یک چنین کاری را از او نخواسته است. از سوی دیگر، اجرا نشدن همه یا برخی از احکام اسلامی در یک حکومت دینی، آن دولت را از دینی و اسلامی بودن خارج نمی کند؛ چون اساسش به فرمان الهی تحقّق یافته است، اگرچه همان نظام دینی، به هر دلیل در اجرا و تطبیق احکام در عمل، ناموفّق بوده است. البته بهترین حالت آن است که در یک نظام دینی اسلامی، همۀ احکام و ارزش های اسلامی – در حدّ توان – پیاده شود.

    خلاصۀ بحث

    چکیدۀ بحث این شد که دربارۀ دینی و اسلامی بودن حکومت، به طور کلّی دو نگرش یا دو نظریه وجود دارد: نظریۀ اوّل می گوید در اسلام اساساً چیزی به نام دولت و حکومت وجود ندارد و در واقع اصل وجود حکومت در اسلام را انکار می کند؛ اما نظریۀ دوّم بر این باور است که اسلام حکومت دارد و حکومت هم مانند سایر احکام و تعالیم دینی، در داخل منظومۀ اعتقادی و عملی اسلام قرار دارد. قائلان به این نظریه نیز، خود بر دو قسمند: برخی معتقدند اگرچه در نظام اعتقادی و ارزشی اسلام، حکومت وجود دارد ولی وظیفۀ اقامۀ آن منحصر است به پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (علیهم السلام) و چون ایشان در حال حاضر در دنیا حضور ندارند، هیچ تکلیفی متوجّه دیگران – اعم از علما و عموم مردم – نیست (مخالفان نظریۀ ولایت فقیه).

    و اما معتقدان به نگرش دوّم می گویند اوّلاً در اسلام دولت و حکومت وجود دارد، و ثانیاً مسئولیت اقامۀ آن فقط منحصر به رسول خدا (ص) و اهل بیت (علیهم السلام) نیست بلکه فقهای جامع الشرایط نیز به عنوان نائبان عامّ ایشان، موظّف به تشکیل حکومت و اجرای احکام اسلامی در جامعه می باشند. همچنین روشن شد که معیار دینی بودن حکومت، صرفِ اجرای احکام اسلامی در جامعه نیست، بلکه ملاک اصلی آن، امر و دستور خداوند به تشکیل و اقامۀ حکومت به عنوان یک تکلیف دینی بر اساس مبانی قرآنی و روایی است.

    • تاریخ : 2017/05/09
    • تعداد مشاهده : 1485

  • ویدیوهای ویژه