بایگانی اخبار

محضر مبارک حضرت آیت الله حیدری(دام ظله)؛

سلام علیکم،

شرط اول عالمان دین چیست؟ لطفا توضیح دهید.

در جواب بیان می شود که:

اجتهاد در تفسیر و قرآن شناسی، شرط اول عالمان دین

کسی که در درجه اول مفسر و قرآن شناس نباشد، نمی توان وی را عالم دین به معنای واقعی کلمه دانست!

(بخش سوم)

… الان اگر کسی بگوید چرا حوزه ها را متّهم می کنید؟ می گویم که هر چیزی را از نتایج و آثارش می توان شناخت.

اگر به تاریخ بیست سال یا سی سال و حد اکثر پنجاه سال پیشِ حوزۀ علمیه تا الان بنگریم؛ یعنی از زمان صاحب کفایه آخوند خراسانی، آیت الله نائینی، آقا ضیاء عراقی، اصفهانی، سید حکیم، سید خوئی و همچنین سایر علمای بزرگی که در حوزۀ قم بودند، مشاهده می کنیم که میراث و آثار علمی این علمای بزرگ (قدس الله اسرارهم) که برخی از آنها به سی جلد، پنجاه جلد، هفتاد جلد و صد جلد می رسد، بیشتر مربوط است به فقه و اصول! اما شما ببینید چقدر از این آثار و تولیدات علمی مربوط است به قرآن و تفسیر؟!

به عنوان مثال، استاد ما آیت الله العظمی خوئی (رضوان الله علیه) دورۀ فقهی ایشان در پنجاه جلد تألیف شده است، اما تفسیر ایشان چطور؟! در میان حجم انبوه آثار فقهی و اصولی ایشان، تنها تفسیر «البیان» وجود دارد در یک جلد، که آن هم فقط محدود است به تفسیر سورۀ حمد! در حالی که دورۀ رجالی ایشان در پانزده تا بیست جلد می باشد. دوره های اصولی ایشان که حداقل بنده از پنج نفر از مقررین ایشان در اختیار دارم، اگر آنها را با هم جمع کنیم حدوداً سی چهل جلد کتاب می شوند. شما خودتان نسبتِ اهتمام این بزرگان به فقه و اصول را در مقایسه با تفسیر ببینید که در فقه و اصول چقدر مطالعه و تحقیق و تألیف داشته اند و در تفسیر و علوم قرآنی چقدر؟! حداقل آیت الله خوئی به اندازۀ نوشتن یک کتاب دربارۀ تفسیر اهتمام ورزید، اما الان علمای بزرگی را مشاهده می کنیم – چه از احیاء و چه از مرحوم شدگان – که وقتی از ایشان سوال می کنیم آیا اساساً تفسیر از مقدمات استنباط است؟! یعنی آیا تفسیر، شرط فهم فقه و مجتهد شدن در دین است؟! تصریح می کنند به اینکه: برای مجتهد شدن نیازی به تفسیر نیست، علم اصول برای استنباط کافی است! یعنی اجتهاد متوقف بر فهم و شناخت عمیق و تفصیلی قرآن نیست! اگر کسی بداند خوب است و اگر نداند هم هیچ خللی به اجتهاد وی وارد نمی کند!

بر این اساس، برخی از بزرگان مثل آیت الله خویی تصریح می کنند که: اگر انسان خواست مجتهد شود، کافی است که به علم اصول و علم رجال احاطه داشته باشد، تفسیر چطور؟! می گوید نیازی نیست، حتی اگر بلد نباشد قرآن بخواند!

اکنون سؤال این است که آیا یک چنین شخصی، عالم دین محسوب می شود یا نمی شود؟! این مثل آن است که بگوییم امام صادق (ع) عالم دین است ولی از قرآن شناخت علمی و تفصیلی و اجتهادی ندارد!!

در گذشته بیان کردیم که عالم دین، در عصر غیبت در جایگاه ائمه (علیهم السلام) قرار گرفته است، با این وجود چگونه ممکن است که امام و مرجع دینی [نه فقهی] در امت باشد، اما قرآن شناس نباشد؟!
الان به علمای بزرگ ما در حوزه ها، مراجع «دین» گفته می شود. اما وقتی به آثار ایشان مراجعه می کنیم باید ببینیم به جز فقه و اصول، در آثار آنها معارف دیگری همچون اعتقادات و مباحث تفسیری هم پیدا می شود یا نه؟ چون دین اعم است از فقه، و مسائل حلال و حرام فقط بخش کوچکی از معارف دینی را تشکیل می دهد. کسی که فقط فقه می داند، «عالم دین» نیست بلکه «عالم فقه» است. عالم دین فقط به کسی گفته می شود که دین شناس باشد؛ یعنی همۀ ابعاد دین – اعم از اصول و فروع – را به نحو اجتهادی و تخصصی شناخته باشد.

به عنوان نمونه، طلاب علوم دینی وقتی به کتاب مکاسب شیخ اعظم انصاری (ره) – که از مهمترین کتب سطوح عالی در حوزه های علمیه محسوب می شود – رجوع می کنند، می بینند که در اول این کتاب گفته شده باید قبل از دخول در بحث، از باب تیمّن و تبرّک به ذکر روایت تحف العقول در باب بیع و کسب و تجارت بپردازیم، در حالی که درست تر آن بود که شیخ اعظم (ره) اولاً به آیات قرآن تبرک می فرمود و در ادامه، اساس و ساختار کلّی بحث بیع را بر اصول قرآنی مبتنی می ساخت و سپس سراغ روایات می رفت! جالب اینجاست که این روایت، اولاً یک روایت ضعیف السند است، و ثانیاً مضطرب المتن است!

برگرفته از برنامه “من فکر السید الحیدری”، جلسه ۹

 

  • ویدیوهای ویژه