بایگانی مقالات

  • «اسلامِ قرآن محور»، به عنوان مهمترین نظریۀ دین شناختی آیت الله حیدری (دام ظله) (بخش اول)

  • علامه حیدری دارای نظریات و اندیشه های متعدّدی در علوم مختلف اسلامی است که برخی از آنها بدیع و منحصر به فرد است.

    در این میان شاید بتوان گفت مهمترین و ریشه ای ترین مبنای علمی ایشان، نظریۀ «اسلام محوریة القرآن» یا همان «اسلامِ قرآن محور» – در مقابل «اسلام محوریة الحدیث» یا «اسلامِ حدیث محور» – است که به نظر می رسد با توجه به ساختار، مبانی، ابعاد و لوازم خاصّ خود، به این شکل تا کنون از سوی کسی مطرح نشده باشد!

    دو رویکرد متفاوت در مواجه با قرآن و روایات

    اجمالاً می توان گفت در مواجهه با کتاب و سنّت به عنوان دو منبع مهم شناخت معارف دینی [۱]، به یک اعتبار دو دیدگاه و رویکرد متفاوت وجود دارد:

    ۱. رویکرد روایت محور (اسلام الحدیث)

    معتقدان به این دیدگاه، اساس نظام فکری و دین شناختی خود را بر پایۀ روایات استوار ساخته اند؛ به این معنا که اصل و محور را در شناخت ابعاد گوناگون علمی و عملی دین، احادیث قرار داده و از قرآن صرفاً در جنب و کنار روایات بهره می برند. از منظر ایشان – آگاهانه یا ناآگاهانه – روایات اصل اند و قرآن فرع! در این نگرش، نقش اصلی را در تشکیل و تکوّن معرفت دینی، احادیث ایفا می کنند و مبانی قرآنی سهم چندانی در پی ریزی شالوده و بنای فکری و عملی قائلان به این روش ندارد.

    ۲. رویکرد قرآن محور (اسلام القرآن)

    و اما معتقدان به نظریۀ محوریت قرآن تلاش می کنند تا اصل و اساس جهان بینی و چارچوب فکری و رفتاری خود را از قرآن کریم استنباط و استخراج کنند و از روایات تنها در طول قرآن بهره ببرند. از دیدگاه این افراد، روایات به هیچ وجه کنار گذاشته نمی شوند، بلکه فقط در صورت احراز «موافقت» و یا «عدم مخالفت» شان با قرآن پذیرفته می شوند.

    از دیدگاه آیت الله حیدری رویکرد اصلی و غالب حوزه های علمیۀ ما در حال حاضر – در علوم مختلف به ویژه فقه – بیشتر حدیث محور است و نه قرآن مدار! پایه و اساس مباحث دینی در حوزه های علمیه و مؤسّسات دینی بیشتر مبتنی بر آموزه های روایی است و نه مبانی قرآنی، در حالی که این معادله باید بالعکس باشد؛ چرا که قرآن کریم به ادلّۀ گوناگون بر روایات ترجیح و تقدّم دارد!

    ضرورت تمایز نهادن بین «سنّت واقعیّه» و «سنّت مَحکیّه» (سنّت گزارشی: سنّت نقل شده)

    پیش از برشمردن دلایل رجحان قرآن بر روایات، لازم است بین دو نوع سنّت – که غالباً با هم خلط و مشتبه می شوند و موجبات سوء فهم های فراوانی را فراهم می آورند – تفکیک و تمایز قائل شویم. سنّت به یک اعتبار بر دو قسم است: «سنّت واقعیه» و «سنّت مَحکیه».

    «سنّت واقعیه»

    “سنت واقعیه” عبارت است از آنچه که کسی با گوش خود از دو لب مبارک معصومین (ع) شنیده باشد و این سخنان، واقعاً و قطعاً از سوی این ذوات مقدسه صادر شده باشند و هیچ واسطه و راوی ای در این میان نبوده باشد، که در این صورت شکی نیست این سخنان حجّت اند و در اینجا حتّی نیازی به ارجاع آن ها به قرآن نیست؛ زیرا اهل بیت (ع) خود، به تَبَع پیامبر اکرم (ص) مبیِّن و مفسّر قرآن اند و لذا هر چه که بفرمایند، بی چون و چرا باید پذیرفت: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون» [۲].

    “سنت محکیه”

    و اما «سنّت مَحکیّه: سنّت حکایت شده»، روایت ها و منقولاتی هستند که بعد از چندین قرن و به واسطۀ راویان متعدّد و از طریق منابع روایی به دست ما رسیده و اصلاً نمی دانیم که آیا این روایات از معصوم (ع) صادر شده اند یا نه؟! در اینجا است که ارجاع این اخبار به قرآن کریم ضرورت می یابد تا اینکه مشخص شود آیا اساساً این سخنان، از سوی معصومین (ع) صادر شده، و یا اینکه کلام و برداشت خود راوی است که – عمداً یا سهواً – از روی غلط و اشتباه به اهل بیت (ع) نسبت داده شده است.

    پس وقتی در این بحث گفته می شود قرآن باید محور قرار بگیرد و روایات فرع بر آن، منظورمان «سنّت مَحکیّه: سنّت نقل شده از سوی راویان» است؛ وگرنه «سنّت واقعیه» و بیان خود معصوم (ع) که قطعاً از ایشان صادر شده و کسی با گوش خود شنیده باشد، عِدل قرآن و در عرض آن است و راستی آزمایی آن معنا ندارد!
    ادامه دارد…

    ➖➖➖
    پی نوشت ها:

    ۱. منابع شناخت دین به یک اعتبار بر دو قسمند: «منابع نقلی» دین شناسی که عبارت اند از کتاب و سنّت، و «منابع غیر نقلی» دین شناسی که شامل «عقل» و «قلب» می شوند. بحث در اینجا بیشتر متمرکز بر قرآن و روایات و بررسی رابطه و نحوۀ تعامل میان آن دو است.
    ۲. «و ما اين ذكر [ قرآن] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آن ها روشن سازى؛ و شايد انديشه كنند!»؛ النحل/ ۴.

    • تاریخ : 2018/06/14
    • تعداد مشاهده : 1161

  • ویدیوهای ویژه