بایگانی مقالات

  • حاکمیت عقل و قرآن، به جای میدان داری حدیث و اجماع

  •  اگر بخواهیم مرجعیت های فکری ای که دربارۀ آنها اختلافی وجود ندارد را ملاک داوری و بحث های علمی قرار دهیم، فراروی ما جز «عقل قطعی» و «قرآن کریم» وجود ندارد [بر خلاف روایات و اجماعات و مشهورات و مسلمات جدلیّ الطرفیّن که صلاحیّت محور قرار گرفتن در مباحث علمی و دینی را ندارند]. 

    نه مکتب اهل بیت (ع) می تواند صحابه را جایگزین اهل بیت (ع) نماید، و نه مکتب صحابه می تواند اهل بیت (ع) را جایگزین صحابه کند.

    به همین دلیل، دعوت یک طرف به عمل به چیزی که طرف دیگر آن را قبول ندارد، بی نتیجه است. این نکتۀ روشنی است و راز عدم قبول همدیگر از سوی دو طرف را تبیین می کند، بلکه سرّ عمق اختلاف و افزایش آن را نشان می دهد. در بین این دو جریان شیعه و سنّی، کسی نیست که بر احکام قطعی عقل اعتراض کند؛ چنانکه در مورد اصلِ مرجعیت قرآن کریم نیز اختلافی وجود ندارد [اگرچه در فهم آن، روش های مختلفی وجود دارد، و این مسأله نه تنها مذموم نیست، بلکه مایۀ پیشرفت علمی و تضارب سالم آراء است].

    بنابراین، اصلاح کار امت باید از زمینۀ ثابتی شروع شود که در اصل آن اختلافی وجود نداشته باشد. این امر؛ یعنی بنا را بر یک مرجع و مصدر معرفتیِ واحد قرار دادن، ما را بر آن می دارد که اعتماد خودمان را بازسازی کنیم و به تعمیق روابط با یکدیگر تمایل پیدا کنیم؛ 👈 مرجعیتی که با قدرت در برابر انحراف ها و تحریفات تاریخی که در حوزۀ حدیث، تفسیر، تاریخ و غیره به گستردگی پدید آمده، می ایستد. 👉 همین بدعت ها و اضافات، موجب شده است تفاسیر روایی به سوی افکارِ از قبل آماده شده سوق داده شوند تا عده ای، هر نتیجه ای که از پیش بدان اعتقاد پیدا کرده را با استناد به چند حدیث اثبات نموده و موجّه جلوه دهند.

     برای بیداری و رهایی توده های مردم از غفلت و تسلیم کورکورانه نسبت به افراد خاصّ و برای بیداری افراد خاصّ از حزب گرایی و تسلیم بودنِ توجیه ناپذیرشان نسبت به حکومت ها، باید به سراغ مرجع های حقیقیِ کسب معرفت – که در «قرآن» و «عقل قطعی» نمود یافته – رفت تا بتوان از دایرۀ تنگ نگرش ها و از قید و بندهای علماییِ ساختگی که عمدتاً ریشه در برخی روایات و اجماعات دارد، رها شد.

    برای خلاص شدن از سلطۀ اسلام عمل و عکس العمل و فرهنگ تخریب یکدیگر، راهی جز تمسک و چنگ زدن به مرجع های ثابت و مشترک وجود ندارد و این مرجع های ثابت، چیزی جز قرآن و عقل قطعی نیستند. اگر طبق این دو منبع بزرگ و مهم عمل کنیم، رویکردی درست خواهیم داشت و فرارویمان زمینه های بسیار گسترده برای توافق و انسجام خواهیم یافت [در مقایسه با اصل قرار دادن «نگرش روایی» و استناد به «اجماعات»، مشهورات، مسلمات و غیره]. 

    در این صورت، پیش رویمان ابواب عظیم و افق های جدیدی گشوده خواهد شد که در نسل های قبلی نسبت به آن غفلت صورت گرفته، از جمله اینکه طرف دیگر که مخالف ماست، دشمن واقعی ما نیست و ما نیز که نظر وی را قبول نداریم دشمن واقعی او نیستیم، بلکه متوجه خواهیم شد که طرف مقابل هم برای فهم اسلام صحیح حرص می ورزد؛ چنانکه طرف مقابل نیز ما را چنین خواهد یافت؛ زیرا اسلام قرآن محور و عقل مدار [در مقایسه با اسلام روایت محور و عقل گریز] در عین ایجاد فضای سالم گفتگوی علمی و تقابل آراء، اختلاف و کینه در بین امت ایجاد نمی کند؛ بر خلاف اسلام حدیث محور که بر عمق بخشیدن به اختلاف ها و نفی دیگری مبتنی است!

    مطلب دیگر اینکه مشکل اساسی، فقط اسلام حدیث محور نیست، بلکه معضل، در حوزه های گسترده ای است که به اسلام  علمایی – و نه اسلام وحیانی – ارتباط می یابد. این تقلید تاریخی که – برآمده از اسلام حدیث محور است و خود این اسلام حدیث محور، زاییدۀ حکومت های ستمگر می باشد – هرگونه نظر عقل و سخن قرآنی را کنار می نهد، هرگز نمی تواند با داده های عصر هماهنگ باشد و نیازهای مردم را برآورده سازد و توان آن را ندارد که امت اسلامی را به یکدیگر نزدیک سازد؛ زیرا بر بنیان های اشتباهی استوار شده است.

    از این رو، برای خروج از پی آمدهای کینه توزانه و رهایی از عقب ماندگی های سنگین تاریخی و گذر از واقعیت پراکندگی که ما مسلمانان با آن دست به گریبان هستیم، راهی جز تمسک به «قرآن کریم» و «دلیل قطعی عقلی» در فهم دین نیست.

    برگرفته از کتاب «مفاصل اصلاح الفکر الشیعی»، مفصل سوّم، ص ۵۲ – ۵۴.

    • تاریخ : 2019/01/02
    • تعداد مشاهده : 2144

  • ویدیوهای ویژه