هشدارهای مکرر و بههنگام علامه سید کمال حیدری
من معتقدم، نشانههای دیدگاهی که هستههایش را نظام و سلطه خلافت پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) کاشت و در زمان معاویه، توسط بنی امیه تاسیس و نهادینه شد و در زمان یزید به اوج خود رسید، سپس ابن تیمیه آنرا تئوریزه و برایش نظریه پردازی نمود، سپس در صد سال اخیر به دست محمد بن عبدالوهاب و حکومت سعودی رسانهای و فکری و ایدئولوژیک شد؛ اکنون نشانههای آن به صورت واکنش، در حال انتقال به واقعیت شیعی است، اما با نسخهای شیعی!
یعنی او هنگامی که میگوید: روافض همگی کافر و پیروان «ابن سبا» و از یهود هستند! اکنون نظریه مقابل یا نسخه شیعی چه میگوید؟ می گوید همه سنیها، ناصبی و کافر و مرتد و اهل دوزخ هستند! همان روش، اما با نسخه شیعی و این گام اول است.
اکنون اگر به برخی از شبکههای ماهوارهای که از انگلستان و آمریکا پخش میشوند نگاه کنید، آشکار است که معادله همان نظریه ابن تیمیه است، اما با نسخه شیعی. بر این عناوین متمرکز گردید چرا که اینها در اندیشه شیعی تاثیرگذار است، تا مردم بدانند از چه کسی حمایت میکنند و به چه کسی گوش میسپارند، هرکس به اینها گوش سپارد به شیطان گوش سپرده، اینها شیاطینی هستند، اما با عناوین اهل بیت(ع) و معارف مرتبط با ایشان.
البته اکنون این فقط در حد نظریه است، مثلا گفته میشود که برخی زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) فاحشه هستند و کتابهایی در این زمینه نگاشته میشود؛ گفته میشود عقد ازدواج عموم سنیان باطل است، در نتیجه ایشان حلالزاده نیستند؛ گفته میشود همگی کافر هستند و…
این نشانههای “افراطیگری شیعی” یا “وهابیت شیعی” است! البته اگر تعبیر صحیحی باشد. مطمئن باشید که این نظریه تا چند دهه دیگر، در خِرد عام و وضعیت عمومی که پایبند و محکوم به موازین شرعی نباشد، به حالت کشتار دیگران تبدیل خواهد شد؛ همینطور که اکنون در نزد وهابیت چنین شد، یعنی افراد را میگیرند و چون حیوانات ذبح مینمایند و میگویند: «الله اکبر» «لا اله الا الله» «محمد رسول الله». وقتی اینها از نظر فکری آماده شدند و با این روش شستشوی مغزی گردیدند، سپس به صورت عملی به این حالت تبدیل خواهد شدند.
مطمئن باشید اگر از اکنون مقابل این افراطگری اُموی و نظریه اُموی و ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب نایستیم، پس از چند دهه یک شیعی را خواهید یافت که یک مسلمان سنی را خواهد کشت و بگوید: «أشهد أن علیاً ولی الله»! همانطور که برای طرف مقابل ایجاد شد و زمینه نیز اکنون آماده است، چرا که او میبیند شیعیان را بر اساس «الله اکبر» و «لا اله الا الله» میکشند.
این همان دام اصلی است که دشمنان این امت میخواهند؛ دشمنان هرچه تلاش نمودند که جلوی پیشرفت این یک میلیارد و چند صد میلیون مسلمان را بگیرند، نتوانستند؛ پس بهترین راه، همان نظریه قدیمی انگلیسی استعمار پیر است که: «اختلاف انداز و حکومت کن» اما اختلاف نه فقط در حد فکر، بلکه در حد نظریه پردازی و عملیاتی. اگر اکنون شیعیان که چندصد میلیون هستند، در مقابل یک میلیارد و صد میلیون مسلمان دیگر، جنگی را میان خود آغاز کنند و دیگری را قربة الی الله بکشند، تا پانصد سال آینده همدیگر را خواهیم کشت و دشمنان هرکاری که بخواهند در منطقه انجام خواهند داد.
این وظیفه کیست که در مقابل این پروژه قرار بگیرد؟ اولا وظیفه مرجع دینی آگاه است، چرا که نظریه پردازی این مفاهیم کار فرهیختگان نیست، بلکه کار متخصصان در حوزههای علمیه و نهاد دینی است که با کمال تاسف، اکنون در انجام وظیفه خود قاصر یا مقصر هستند.
آیا وظیفه نهاد دینی این است که رساله عملیه بنگارد؟ چقدر تفاوت میان رسالههای عملیه موجود است؟ از پنج تا ده درصد تجاوز نمیکند، هشتاد تا نود درصد در مورد نماز و روزه و حج اتفاق نظر وجود دارد.
وظیفه نهاد دینی که نائب امام معصوم است چیست؟ یعنی اکنون اگر امام(سلام الله علیه) ظاهر بودند، فقط رساله عملیه مینگاشتند یا اینکه امت را توجیه مینمودند؟ بُعد تاسیسی و نظریه پردازی وظیفه ماست، اما شکل دادن آن وظیفه کیست؟ وظیفه اهالی رسانه و متفکران و فرهیختگان و نخبگان است که من این را تحت عنوان «نخبگان و امت» کاملا تبیین نمودم.
خط ربط میان نهاد دینی و مرجعیت آگاه با امت، نخبگان فکری و فرهنگی هستند، هرکس به اندازه خود، چه در جایگاه منبر و خطابه، چه در سطح شبکههای اجتماعی، چه در سطح دانشگاهها و…
برگرفته از بیانات در دیدار با جمعی از فعالان فرهنگی عراق – ۹۲/۶/۲۸