بایگانی اخبار

محضر مبارک حضرت آیت الله حیدری(دام ظله)؛

سلام علیکم،

سوالی داشتم پیرامون اینکه با چه روشی به بحث با وهابیت و اهل سنّت بپردازیم؟؟!

در جواب بیان می شود که:

شما وقتی نظرات‌ مخالفان را نقل می‌کنید، باید از کتاب‌های اعتقادی شان نقل کنید؛ نه از کتاب‌های حدیثی! ما الان در کتاب‌های حدیثی شیعه مثل «کافی»، روایات تحریف قرآن را داریم یا نه؟ داریم. اگر کسی به علمای شیعه قول تحریف را نسبت بدهد، شما چه جواب می دهید؟ می گویید بله، این مسائل در کتاب‌های حدیثی مان آمده ولی بزرگان علمای ما قبول نمی کنند و رد می‌کنند. پس این روایات برای ما حجّت نیستند. با این که برخی روایات در کتاب‌های حدیثی ما آمده، ولی مبنای اعتقاد علما در کتب کلامی و فقهی واقع نشده است. به بیان دیگر، صرفِ آمدن یک یا چند حدیث در منابع روایی فریقین، نمی تواند دلیل بر اعتقاد آنها به مضمون آن روایات باشد، بلکه باید دید برداشت نهایی عالمان مذاهب نسبت به آن احادیث چیست و در کتب کلامی و اعتقادی شان چه چیزی آمده است.

حالا شما مرتباً استدلال می‌کنید به روایات آن‌ها در کتاب های حدیثی شان! او هم می‌گوید ما قبول نداریم. شما می گویید در «صحیح بخاری» آمده است، او هم می‌گوید بله این آمده ولی شما از میان علمای بزرگ ما یک نفر را نشان بدهید که دلالت آن روایت را قبول داشته و به آن عمل کرده باشد.

اگر شما بروید می‌بینید در مسائل مهدویت استدلال به چیست؟ به روایاتی است که در کتب حدیثی اهل تسنن وجود دارد. شما باید اثبات کنید که مثلاً ابن حجر فلان روایت را قبول کرده است. شما روایت را نقل می کنید و خودتان برداشتی از حدیث دارید، بعدش می گویید آنها منکر روایت اند! او منکر اصل روایت است یا منکر برداشت شما از آن روایت؟

شما از حدیث ثقلین می‌خواهید عصمت در بیاورید. می‌گویید مراد از «لن یفترقا» این است که قرآن معصوم است، پس عِدل قرآن هم که اهل بیت هستند، باید معصوم باشد. آنها هم می گویند ما برای شما ده روایت می آوریم که پیغمبر (ص) همین را دربارۀ اشخاص دیگری فرموده، اما شما قائل به عصمتش نیستید. پس در بسیاری از موارد، آنها خود روایات را قبول دارند، اما برداشتشان از آن روایات، با برداشت ما متفاوت است و فهم ما از آن احادیث را قبول ندارند. شما بر اساس مبانی کلامی خودتان، به یک برداشتی از آن روایت می رسید، آنها هم بر اساس مبانی کلامی خودش، به فهمی متفاوت از آنچه که شما برداشت کرده اید می رسند. در این جا فقط باید ادلّه را بررسی کرد و هر کدام که معقول تر می نماید، برگزید.

به عنوان یک نمونه، او هم مثل ما اصل روایت «لا تخلو الأرض من حجة» را قبول دارد، اما بحث سر این است که مصداق این حجت کیست؟ شما می‌گویید امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه الشریف). او هم می‌گوید خیر! علمای اسلام هم در هر زمانی حجت هستند. پس هر دو اصل روایت را قبول دارید، اما هر کس از این روایت واحد، برداشت متفاوت خودش را دارد. به عنوان یک مثال دیگر، شما به روایت «من مات و لم یعرف إمام زمانه مات میتة الجاهلیة» استناد می کنید. او می‌گوید بله ما هم اصل این روایت را قبول داریم، اما امام زمان کیست؟ آن‌ها می‌گویند همان‌طور که شما در مسأله‌ی مرجعیت باید از اعلم تقلید کنید مثلاً می‌روید تحقیق می‌کنید می‌گویید این فرد اعلم است و دیگری تحقیق می‌کند می‌گوید شخص دیگری اعلم است، حالا ما هم تحقیق کرده ایم و می‌گوییم باید با «محمد بن عبد الوهاب» بیعت کنیم؛ همان طور که شما می‌گویید باید با «امام خمینی» (ره) بیعت کنیم.

او می‌گوید برداشت من از روایت طور دیگری است، شما آمدید بنا بر مبانی کلامی خودتان این روایات را تفسیر کردید به امام دوازدهم، ولی ما دلیلی نداریم.

البته ما در این جا دلایل خودمان را در ابطال برداشت وهابیت و اهل سنت اقامه می کنیم و صراحتاً می گوییم که فهم و برداشت شما از فلان آیه و روایت خطاست، اما به هر حال طبیعی است که او هم برداشت و دلایل خودش را ارائه می دهد.

  • ویدیوهای ویژه