مختصری از زندگانی حضرت زینب (س)
زینب دختر علی (ع) و فاطمه (س) و نوه گرانقدر پیامبر اکرم (ص) است که در زمان برادر زاده خود، امام زین العابدین علیه السلام زن دانشمند، استد ندیده و بانوی خردمند بدون آموزگار معرفی شده، و به خاطر هوشمندی فوق العاده و قدرت شگرف مدیریت و پاسداری از آرمان های مقدس شهیدان کربلا، دانشمندان بزرگ، او را «عقیله بنی هاشم» نامیدند.
داستان زندگی او داستانی روشن، همراه با احساس تعهد و مسئولیت نسبت به اسلام و ترک لذات این جهانی به نفع هدفداری است، او در پر رفت و آمدترین خانه محله بنی هاشم که خانه وحی و روشن از نور رسالت و قرآن بود، چشم به جهان گشود. اعضای آن خانه همه از دانشمندان و قربانیان راه قرآنند. با همه امکاناتی که به بهره مندی از مواهب حیات داشت آن ها را در راه هدف خدا ساخت.
حضرت زینب (س) در سال پنجم هجرت در مدینه به دنیا آمد و مدت شش سال با جد عظیم الشأن خود رسول الله زندگی کرد، نام او را هم پیامبر برگزید. زینب دختر بزرگ و شجاع علی (ع) به سن ازدواج رسیده بود و با عبد الله پسر جعفر بن ابی طالب زندگی مشترک را آغاز کرد و حاصل زندگی چهار فرزند پسر به نام علی، عون، محمد و عباس و یک دختر به نام ام الکلثوم بود.
او فرزند رعدها و برق هاست. در طول حیات کوتاهش با صداهایی مواجه شد که گوش فلک را کر می کرد و با برق هایی رو به رشد که چشم ها را خیره می نمود و با تیزی ها و برندگی هایی برخورد داشت که سرهای پاکان را از تن جدا می ساخت.
در سال های آخر حیات حضرت زینب (س) فاجعه کربلا پدید آمد و اسلام با تمام وجود و لیاقتش در برابر تمام کفر و نابسامانی قد بر افراشت و حسین (ع) نواده پیامبر که تجلی اسلام راستین بود به شهادت رسید. اما زینب )س) که خون او و دیگر شهیدان فانی گردد و نهضت او را در لباس اسارت ادامه داد.
داستان زینب (س) داستان تجسم همت عالی او و این همت را فدای اسلام کرد. جاودانگی نهضت حسینی در گرو همت عالی زینب (س) است، اگر زینب نبودف نهضت حسینی پا نمی گرفت و رستاخیزی چنان عظیم پدید نمی آمد.
این واقعیتی است که عرضه می داریم، رسالت عاشورایی حسینی بدون زینب محکوم بر فنا بود زیرا بدون زینب هیچ کس نمی توانست از یک حادثه بزرگ که در یک روز اتفاق افتاد این همه پیام را به مقصد برساند. در واقعه کربلا زنان بسیاری بودند که با کمال اخلاص به تلاش می پرداختند ولی هیچ کدام قدر و جلال زینب را نداشتند. و تنها حضور او در لباس اسارت بود که پشتوانه شهادت شد و رونق نهضت حسینی را بر ملا ساخت.
اگر چه مشکلات و حوادث تلخ زندگی زینب (س) و مسافرت طولانی ایشان، زینب را چون فولادی آب دیده و مقاوم و استوار ساخته بود و کمتر مشکلی می توانست آن بانوی دانشمند و قهرمان را به زانو در آورد؛ اما بالاخره ، با مرگ کاری نمی توان کرد و به همین جهت دختر بزرگوار علی (ع) و زهرا (س) در پانزدهم رجب سال ۱۳۶۳ هجری پس از سپری کردن یک عمر ۵۷ ساله در راه مبارزه و جهاد و فداکاری با کمال شرافت چشم از جهان فرو بست و دعوت لقاء الله را لبیک گفت.
اسامی و القاب حضرت زینب (س)
موج و شعف و لبخند همراه با انتظار، فضای خانه و محله را پر کرده بود، همه برای ولادت سومین نوه عزیز پیامبر اکرم (ص) لحظه شماری می کردند و دل خوش می داشتند که مولود فاطمه را در بغل بفشارند. پس از سکوت تقریباً کوتاه، موج شادی در فضا اوج گرفت و همه باخبر شدند که از دامن زهرای اطهر (س) فرزند دختر بزرگوار چهره به جهان گشود. مادرش فاطمه (س) از همسر گرانقدر خود علی (ع (درخواست کرد که برای او نامی معین کند. امیرالمومنین (ع) فرمودند: «در این کار بر پیامبر (ص) پیشی نمی گیرم و پیامبر (ص) در سفر بودند.
رسول خدا از سفر برگشتند. از او خواستند که برای مولود جدید نامی انتخاب نماید، پیامبر فرمودند: «در این کار بر خدای سبقت نخواهند گرفت، جبرئیل آمد که خدای سلامت رساند و فرمود که نام او را زینب اختیار کنید.
زینب، نامی که خدای جهان آفرین برای این دختر برگزید، و در لغت به معنای درخت نیکو منظر و خوشبو و یا به معنای «زین أب» یعنی افتخار و زینت پدر است.
چند بعدی بودن حیات زینب (س) و پر دامنه بودن صفات عظیمش سبب شده اند که برای او القابی کتعدد پدید آید و هر فرد و گروهی او را به صفتی خاص مرسوم نماید. ما در این بحث توان عرضه آن همه صفات و القاب را نداریم و بر اساس آن چه در برخی کتب و سیره نوشته شده اند مواردی را عرضه می کنیم:
- عقیله بنی هاشم به معنای بانوی خردمند و دودمان هاشم بن عبد مناف
- لبیبه جزله عاقله یعنی زنی تیز فهم، تیز یاب و خردمند
- محدثه به معنای راوی احادیث از پیامبر یا کسی که مورد الهام و رحمت الهی است.
- اهل التقی یعنی کسی که اهل تقوا و روز و شب در عبادت است.
- البته از معروف ترین کنیه های آن حضرت ام اکلثوم و ام الحسن است که طبق روایات این گزینش نیز به پیامبر نسبت داده شده است.
هوش و درایت زینب (س) در کودکی
هوش سرشار و پختگی زودرس دو عاملی هستند که می توانند یک کودک را به بالاترین درجات برسانند، خصوصاً که زندگی آن کودک را پاکی و صداقت فراگرفته و همه عوامل و اسباب سوق دهنده به سوی اخلاق و فضایل برایش فراهم باشد. زینب (س) در خانه ای به دنیا آمد که خانه عصمت و طهارت است و در محیطی رشد یافت که محیط وحی و جو تظهیر است. او پاره تن فاطمه (س) است، در رحم او تکون و رشد و پرورش یافته است، گوشت و خون او از لحم و دم فاطمه (ع) است.
او پرورش یافته دامان ولایت علی (ع) است، مورد محبت و عنایت پدر است و امیر المومنان را نور دیدگان می باشد. حضرت زینب (ع) در کنار پدر و در مکتب ولایت درس خواند و در باب مدینه علم رشد و پرورش یافت.
واضح است که حضرت زینب (س) با هوش و درایت ذاتی خود این اصول تربیتی را دریافت نموده و آنها را با روح و جان خود درآمیخته است.
تاریخ زندگی این پدر و دختر خود مفصل است، پاره ای از اسناد نشان می دهد که گاهی رمز و رازی بین آن پدر و دختر رد و بدل می شد، که برای نمونه به مواردی اشاره می کنیم:
از خاطرات کودکی حضرت زینب (س) در تاریخ می خوانیم: روزی حضرت زینب از پدر خود حضرت امیر المونین پرسید: «پدر جان، آیا ما را دوست داری؟ » علی (ع) فرمودند: «آری عزیزم، فرزندان ما پاره های جگر ما هستند» عرض کرد: « ای پدر دو محبت در قلب مومن جمع نمی شود و آن دو محبت حب خدا و حب فرزندان است، اگر به این ناگزیری وجود دارد باید نسبت به ما مهرورزی باشد و محبت مخصوص خداوند باشد» به این خاطر علی (ع) محبت خود را نسبت به زینب زیاد کرد.
و نیز درباره هوش سرشار و زود رس حضرت زینب نقل شده است که روزی حضرت علی (ع) وی را در دامان خود نشاند و شروع بعه نوازش او کرد و فرمود: «دخترکم بگو یک» گفت: «یک» آن حضرت فرمودند: «بگو دو» زینب کبری (س) سکوت کرد، امیر المومنین (ع) فرمود: «نور چشمم سخن بگو» زینب کبری (س) عرض کرد: «پدر جان نمی توانم با زبانی که نام واحد را جاری نموده کلمه دو را جاری نمایم» حضرت وی را به سینه چسبانید و میان دو چشمانش را بوسید.
تاریخ کودکی حضرت زینب به روشنی تمام، قدرت تفکر و پختگی زودرس را در ذهن و فکر ایشان حتی در دوره طفولیت نشان می دهد.
زینب و تعلیم و تفسیر قرآن
حضرت زینب (س) فرزند پیامبر، که قلب او محل نزول وحی و قرآن و فرزند علی (ع) اولین مفسر قرآن است؛ پس تعجبی ندارد که او معلم و مفسر قرآن باشد.
او اهل تدریس قرآن بود، اسناد و روایات نشان می دهد که او در ایامی که در کوفه بود برای زنان جلسه تفسیر قرآن داشت.
در تاریخ آمده است: «گروهی از مردان کوفه به نزد حضرت امیر المومنین آمدند و عرضه داشتند که به زنان ما اجازه بده تا به نزد دخترت آمده و علوم دینی و تفسیر قرآن را از وی بیاموزند، حضرت پذیرفتند و عقیله بنی هاشم شروع به تدریس زنها نمودند. خدا می داند در طول این چهار سال یا بیشتر، چه تعداد از زنان مسلمان در درس آن بانوی گرانقدر حاضر می شدند روزی حضرت امیر (ع( وارد خانه شدند و شنیدند که زینب کبری به زنان درباره حروف مقطعه قرآن و خصوصاً درباره حروف ابتدایی سوره مریم «کهیعص» سخن می گفت، پس از پایان درس آن حضرت به دختر خود فرمود: «ای نور چشمم ایا می دانی که این حروف رمز و نشانه ای از وقایعی است که در سرزمین کربلا بر تو و برادرت حسین (ع) واقع خواهد گردید.»
سپس آن حضرت گوشه هایی از جزییات این فاجعه را برای زینب کبری پیشگویی فرمود: « کربلای حسین، ه هلاکت حسین، ی یزید قاتل حسین، ع عطش حسین، ص صبر حسین (ع) است»
این هم نمونه ای بود از علم مجلله زینب (س).
امام در این تفسیر و بررسی می خواست ببیند آیا زینب آمادگی آن مصائب را دارد یا نه؟ و زینب به او گفته بود که از همه این وقایع خبر دارد، زیرا مادرش این مسایل را به او خبر داده بود و دل علی (ع) برای زینب گرفته شد و برای او دل سوزاند.
زینب و تربیت شاگرد
زینب (س) در جنبه اخذ علم به منبعی چون پیامبر و امامان معصوم وصل است و از دیدی می توان گفت او متصل به منبع لایزال وحی است، بدین سان شگفت انگیز نیست اگر بگوییم همه دانش های مورد نیاز را در اختیار دارد.
از نکات مهمی در تاریخ حیات زینب (س) مشاهده می کنیم نکتهی خلوص و صفای زینب است. او خالصانه در راه شناخت وظیفه و انجام رسالت گام بر می داشت چه در ایامی که زینب در مدینه بود و چه در کوفه و یا مناطق دیگر، هیچ گاه از مسئولیت تبلیغ و انسان پروری غافل نبود شاگران بسیاری را تربیت کرد که برخی از آنان به ازدواج کسانی درآمدند که همسرشان از مقام و موقعیت نظامی یا سیاسی والایی برخوردار بود و حتی برخی از آنان در شوهر خود تأثیر مثبت داشت، و در تعدیل آنان کوشش بسیار کردند. اما در این که نام آن شاگردان را بگوییم در این بررسی توان شمارش آنها و بیان مشخصات آنها را نداشتیم و تنها به یک مورد بسنده می کنیم به امید اینکه روزی شاگردان آن حضرت را شناخته و خود نیز یکی از دانش آموختگان آن حضرت باشیم.
فضه خادمه حضرت زینب (س) که قبلاً در خدمت حضرت فاطمه بوده است، یکی از برجسته ترین شاگردان آن حضرت به حساب می آید. او اصالتاً اهل هند بود که به عنوان خدمتگزار وارد خانه فاطمه (ع) شده بود. زنی بود صالحه و ممتاز، دوستدار جدی خاندان علی (ع) و علاقه مند به زینب و حسین (ع). به هنگامی که حسنین (ع) در دوران خردسالیشان بیمار شده بودند، علی (ع) و فاطمه (س) برای سلامت آنها نذر روزه کرده بودند، فضه هم در این نذر شرکت داشت و در آن گاه که خاندان علی (ع) افطاری خود را به یتیم، مسکین و اسیر بخشیده بودند فضه نیز همپای آنان به آن کار اقدام داشت. فضه سعی داشت تمام حرفهایش را با عبارات قرآنی عرضه نماید و هر سئوالی حتی در رابطه با زندگی شخصی خود، با آیات قرآنی جواب گوید.
نقل احادیث و روایات از زینب (س)
زینب از دیدی ناقل روایات و احادیث امت. از احادیث بسیاری باقی مانده که حدیث ام ایمن، ماجرای فدک و غصب حق فاطمه (س) و روایاتی چون داستان نزول غذای بهشتی برای فاطمه (س)، داستان دفن پدر و داستان دعای فاطمه (س) برای مومنان در نماز شب از جمله آنها که به ذکر چند نمونه می پردازیم:
- حضرت زینب (ع) به درجه ای از قابلیت عقلی و آگاهی و پختگی فکری رسیده بود که توانست حدیث مهمی را که مربوط به اخبار آینده او و خانواده اش بوده و ام ایمن آن را از رسول خدا (ص) شنیده بود از او بشنود. حدیثی که خبر از فاجعه کربلا می داد و پیام آور کربلا حد اقل ۲۴ سال قبل از وقوع آن گذشته از آنچه از جدش پیامبر و پدرش علی (ع) درباره این واقعه بزرگ شنیده بود، به استناد حدیث ام ایمن، از کیفیت آن آگاهی داشته است.
- ابن حمزه طوسی با سند خود از حضرت زینب (ع) نقل کرده است که فرمود: «پدرم نماز صبح را با پیامبر (ص) به جای آورد، بعد از نماز آن حضرت به پدرم فرمود: « آیا در نزد شما غذایی پیدا می شود» پدرم پاسخ داد: «سه روز است که غذایی نخوردم» پیامبر (ص) فرمود: «بیا به نزد دخترم فاطمه برویم» آنها به نزد حضرت زهرا رفتند، در حالیکه از گرسنگی به خود می پیچیدند و دو پسرش نیز در کنارش بودند، پیامبر به او فرمود: «ای فاطمه پدرت فدایت باد! آیا غذایی در نزد تو یافت می شود» فاطمه زهرا از این که به پدر خود پاسخ منفی بدهد شرم کرد به همین جهت بود که رو به قبله کرد و دو رکعت نماز خواند، ناگهان حس کرد چیزی در نزدیکی او قرار گرفته است و چون نگاه کرد دید یک سینی پر از آبگوشت و نان در کنارش قرار دارد، آن را برداشت و در مقابل پدرش نهاد، رسول خدا (ص) از علی (ع) و حسن و حسین دعوت کرد که بیایند و از آن غذا بخورند. حضرت علی (ع) نگاه تعجب آوری به فاطمه انداخت و گفت: «ای دختر رسول خدا این غذا از کجاست؟» حضرت زهرا پاسخ داد: «آن از نزد خداست و خدا هر کس را که بخواهد بدون حساب روزی می دهد.» در این هنگام رسول خدا خندید و فرمود: «سپاس خدای را که در خاندان من کسانی را قرار داد که مانند زکریا و مریم هستند؛ آنجا که زکریا به مریم گفت: «این غذا از کجاست؟» و مریم پاسخ داد: «از نزد خداست که خدا هر کس را بخواهد بدون حساب روزی می دهد»
زینب (س) روایت بسیاری را نیز از پیامبر (ص) نقل کرده است که البته در موقعیت های مناسب به کار می برد، به طور مثال می توان اشاره کرد روز ی را که حضرت زینب (س) در کنار برادران خود امام حسن و امام حسین (ع) نشسته بود؛ آن دو بعضی از احادیث رسول الله را با هم گفتگو می کردند زینب کبری به آنها گفت: شنیدم که شما از قول پیامبر نقل کردید که فرمود : « حلال های آشکار و حرام های آشکار وجود دارد، اما امور شبهه ناکی نیز هست که بسیاری از مردم از آن ها بی خبر هستند» آنگاه از حضرت خود ادامه این حدیث شریف را از قول پیامبر اکرم (ص) چنین تکمیل کردند که: کسی که شبهات را ترک کند امر دین او اصلاح شده و مروت و آبرویش محفوظ خواهد ماند، اما کسی که در شبهات افتاده و از آنها پیروی نماید چونان کسی است که گوسفندان خود را در نزدیکی قرق سلطان بچراند. چرا که اگر کسی گله خود را به کنار قرق سلطان برد، کم کم نفسش وی را وادار کند که گوسفندان خود را وارد حریم سلطان کند بدانید که هر پادشاهی را قرقگاهی است و قرقگاه خدا محرمات اوست.»
حدیث دیگری از پیامبر (ص) که از طرف زینب نقل شده است که می فرمایند: «بدانید که تکه گوشتی در بدن است، اگر اصلاح شود همه بدن اصلاح شده و اگر فاسد گردد تمام بدن فاسد می شود بدانید که آن قلب است.»
یکی از کرامات حضرت زینب (س) که البته هوش و درایت ایشان را در کودکی نشان می دهد نقل خطبه مادرشان حضرت صدیقه طاهره (س) است که این خطبه در اوج فصاحت و بلاغت و یکی از معجزات و کرامات دختر رسول خدا (ص) به حساب می آید. نکته قابل توجه اینکه عقیله بنی هاشم هنگام بیان این خطابه ها از جانب مادر تنها پنج سال داشت.
مقام وصایت و نیابت
مقام وصایت و نیابت، از امتیازات و خصلت های ویژه حضرت زینب (س) است، در شعاع این مقام بلند معنوی و انسانی است که دختر دانشمندامیر المونین (ع) عهده دار کم سابقه ترین مأموریت، برای یک زن در طول تاریخ گردیده است.
منظور از مقام وصایت و نیابت زینب این است که آن بزرگوار بر اساس شواهد تاریخی، در بعضی از مواقع عهده دار رسالت مقام امامت گردیده، و سمت هدایت و راهنمایی و حتی بیان حلال و حرام را برای دیگران به عهده داشت.
به هر حال مقام و استعداد و دانایی زینب که وی را عقیله بنی هاشم نیز نامیده اند، از مقام و استعداد افراد عادی بسیار برتر است. او مورد عنایت خاص خداوندی بوده ، و توجه خاصی امام معصوم او را در حدی قرار داده است که ملاحظه می کنیم که در موضعگیری های به جا، در طوفان ها و بحران های فکری، در کوران مصائب کمر شکن پس از شهادت امام حسین (ع) و عزیزان به خون خفته اش، رسالت پاسداری و کاروان سالاری را، با کمال دقت و مهارت به عهده می گیرد، و به نحو شایسته از عهده آن بر می آید، که در تاریخ کمتر نظیری برای آن می توان یافت.
آن چه که زینب داشت، چیزی نبود جز محصول خوشه چینی ها از خرمن کمال پیامبر (ص) ، بوستان معرفت مادر و پدر و عمل کرد آنها. مگر نه این است که جدش رسول خدا مصداق و طرف خطاب «انک اعلی عظیم» است. مگر نه این است که زینب (س) در دامن پیامبر پرورش یافت و به نظر محدثان جزء صحابی او شد.
او مجد و عظمتش را از علی (ع) گرفت که عظمتش به حدی بود که سر بر آسمان می کرد و جز برای خدا تعظیم نکرد، وقار و هیبتش را از مادرش آموخت که جلوه ای از آن را در واقعه سقیفه می بینیم، نرمش قهرمانانه از برادرش امام حسن (ع) درس گرفت و شجاعت و جرأت را از حسین(ع).
اندیشه او همان اندیشه خانواده علی (ع) و فاطمه (س) است. نوع بینش و جهتگیری او از همان گونه و طبق همان منبع. و زینب سراسر عمرش را در کنار معصومان و افراد مصون از خطاست، مورد احترام آن هاست. حشر و نشر او با آن هاست و طبیعی است که همان راه و رسم را فراگیرد و عمل کند.
مسئله این است که ما در مورد شخصیتی سخن می گوییم که اگر چه معصوم نبود، اما به خاطر شرایط خانواده اش، ظهور روبروز الگو گیری از ایشان برای افراد قریب به محال است پس ذکر این مراتب و مناقب چه سود و منفعتی را به همراه دارد؟
در مقام پاسخ گفته می شود درست است که جو تربیتی زینب و مربیان و معلمان او در شرایطی بوده اند که ما را توان دسترسی بدان ها نیست، ولی می خواهیم بگوییم برای هر فردی شرایطی مطرح است که آدمی با بهره گیری از آنها می تواند به مقاماتی شبیه مقامات زینب دست پیدا کند. آن چه بیش از هر چیز زینب را عقیله بنی هاشم کرد، تلاش و مجاهدت شخصی اوست، خواستاری و رغبت او به بانوی شجاع و قهرمان بودن است، او این خواست را با استفاده از مایه هایی محقق کرد که بسیاری از آن مایه ها هم امروز در اختیار ما نیز هست که ما در حد توان بدان ها اشاره خواهیم کرد: علم و آگاهی: آگاهی شرط اول وصول به فضیلت هاست. باید با نور چراغ علم به پیش رفت و بصیرتی کافی در شناخت راه و چاه برای خویش فراهم کرد.
- ایمان به خدا: و این شرط دوم توانمندی و قوت روحی است. انسان معتقد به خدا به تکیه گاهی محکم متصل است. تمسک به رشته محکمی که ناگسستنی است. «و مَن یؤمِن بِاللهِ فَقَدِ استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لَاأنفِصامَ لَها» ایمان راستین و نشأت گرفته از شناخت و بینش، انسان را خدایی می کند و او را به مبدأ علم و صبر متصل می سازد و ظرفیت روانی او را تا حدی بی نهایت بالا می برد.
- مجاهدت: آگاهی و ایمان دو شرط لازمند ولی به شرطی کفایت کننده اند که آدمی را به کار و تلاش وادارند و محرکی برای عمل گردند. می خواهیم بگوییم که آدمی خود باید به کار و تلاش و مجاهده بپردازد و وارد صحنه عمل گردد.
دختر قهرمان و دانشمند علی (ع) علاوه بر این که نسبت به خود آگاهی داشت، شرایط و جو زمان و وظیفه و تکلیف خود را شناخته بود. زینب (س) مومن به خدا بود. در ایمان و باور خود تزلزلی ندارد. او زنی مجاهد و اهل عمل بود. تلاش بسیار داشت که بتواند رضای خدا را از عمل خویش فراهم سازد. و در این راه زینب از همه چیز مایه گذاشت؛ از جانش، از مالش و از عزیزانش و از همه چیز هایی که برای افراد عادی مایه روشنی چشمند.
زینب آینده نگر است، امروز را با همه سختی هایش و با همه محرومیت هایش به جان می خرد به امید فردایی که شیرین است و نهال اسلام رشد یافته و برومند است.او در مصایب و کشمکش ها تأملات روحی را کنار می گذارد و بر سوز دل مسلط است.
به طور کلی می توان نتیجه گرفت سخن از چنین شخصیت هایی تنها برای تعجب کردن و احسنت گفتن نیست، بلکه الگو پذیری و ادامه راه آنها برای رسیدن به سعادت هدف و انگیزه اصلی بیان چنین مقامات و شخصیت ها است.
عظمت خطبه ها
عظمت مقام علمی و فکری زینب (س) از مطالعه خطبه های او تنها در دو شهر کوفه و شام می توان دریافت، درجه علمی و ادبی خطبه ها با همه مختصر بودنش به میزانی است که اگر از زینب کبری هیچ اثری نمانده بود جز همین دو خطبه، با ز هم کافی بود که او را در جنبه علمی و ادبی در سطح بسیار بالایی قرار دهد، به ویژه که این سخنان از سوی زنی دردمند و رنج دیده بود، زنی که داغ عزیزان را دیده و در سوگ و ماتم گرانقدرترین محبوبان خود می سوخت.
سخن زینب نثری است چون نظم، برای شنوندگان مفهوم است و برای نکته سنجان در مرحله عالی ارزش از نظر تعریف و ترکیب کلام فوق العاده فنی و ادبی و از نظر ظاهر بسیار ساده است و در عین حال توان ابداع شبیه آن سخت است. او فصیحه و بلیغه است و نمونه سخنان موجود او بهترین گواه بر این مدعا. برخی نویسندگان سخنانش را به سحر آمیز بودن شبیه کردند و حتی دشمنان او که در مسند قدرت بودند و از موضع سلطه سخن می گفتند، نمی دانستند در برابر سخنانش چگونه موضع بگیرند.
علامه مامقانی (ره) با استناد به خطبه های زینب در وصف شیرینی و رسایی سخنانش می گوید: «او در فصاحت و بلاغت چنان بود که گویی زبان علی (ع) در کام داشت و این مدعا را می توان از خطبه های او دریافت و البته غرض او همان خطبه هایی است که در کوفه و شام ایراد کرده است»
زینب از دیدی ادیبه است، ادیبه ای که در عین آن مخمصه ها و بحران ها، با همه دردمندی ها سجع و قافیه سخن را از دست نداد و ادیبانه سخن گفتن به صورت ملکه ای از او درآمده بود. سخنانش که از جان بر می خواست و برای خدا ادا می شد و در جان مردم نفوذ کرد. به عنوان نمونه او در کوفه خطبه خواند؛ هنوز بیش از دو سه خط حرف نزده بود که مردم زار زار شروع به گریه کردند و پس از مدتی فریاد از دل ها برخاست.
کلام او برای خدا پاک و حرکات او تسبیح بود؛ برای خصم شمشیری بران، برای مردمان راهنما، برای زنان هدایتگر و برای طبقات مختلف مردم حرکت انگیز بود. خطبه های زینب بدن ها را می لرزاند و صداها را در گلوها خاموش می کرد و حتی به گفته بزرگی زنگ شتران را از نوا می انداخت.
سخنان او شور انگیز، در نهایت فصاحت و بلاغت، با احاطه به آیات قرآنی وبا نگاه به فلسفه و جهان بینی اسلام بود و از نظر برهان و استدلال همگان را حیرت زده داشت. آثار بعدی این سخنان بیداری مردم غفلت زده و هشیار کردن جامعه خفقان زده بود که حیاتی گله وار داشتند و از آزادی و مردانگی و شهامت غافل بودند. زینب به آنان هشیاری و جرأت داده بود و آنها را در تعقیب هدف به حرکت انداخت.
خطبه حضرت زینب (س) در کوفه
این خطبه عقیله بنی هاشم راویان بسیاری دارد که یکی از آنها خزینه اسدی است که می گوید: «سال ۶۱ هجری وارد کوفه شدند و زمان ورود مصادف بود با ورود اسیران آل محمد (ص). در میان آنها زینب را دیدم که به خدا قسم تا آن روز زنی را به این نجابت و حیا و به این پوشیدگی و عفاف و این سخن وری ندیده بودم، چنان شجاعانه خطبه می خواند که گویی زبان علی در دهان داشت»
همانطور که گفته شد خطبه ایشان چه در کوفه و چه در شام از فصاحت و بلاغت عجیبی برخوردار است و سراسر ان با الهام از قرآن و سوابق تاریخی اسلام و متقین و استوار و قابل دفاع است، سخن گفتن در آن موقعیت عظیم توسط زنی داغ دیده و دردمند و خسته برای شنونده هیجان انگیز و موج آفرین بود و آن را جز معجزه و کرامت نمی توان نامید.
آغاز خطبه ایشان با حمد و ثنای پروردگار می باشد و می فرمایند: «سپاس و ستایش خاص خداست و درود بر پدرم محمد و بر خاندان پاک و برگزیده اش باد»
دختر علی (ع) اسیر دشمن بود در حالی که برادر و فرزندان برادر و فرزندان خود را از دست داده و سرهای بریده را بر نیزه ها نظاره گر بود. حمد و ثنای این زن قهرمان آن هم در اوج سهمگین بلا و مصیبت و سپاس و درود او بر پیامبر خدا (ص)، مقام صبر و استقامت و ایمان زینب را در راهی که انتخاب کرده می رساند و دلبستگی شدید و بینش و شناخت عمیق و دانش او را به اسلام جلوه می دهد. بیان حمد و سپاس از زبان زینب در این بارگاه که مرکز تجمع و هسته اصلی همه جنایات زمینیان و بازمانده قابیلیان علیه هابیلیان برجسته تاریخ انسان ها بود، تجلی کامل ایمان آن بزرگ حماسه زنان جهان به عدل خداست.
سپس به سرزنش و توبیخ مردم می پردازد: «توبیخ آن ها از آن بابت بود که آنان با صد مکر و حیله امام خود را دعوت کردند و پس از اجابت خود در برابرش صف آرایی کردند. چرا فریب دشمن خوردند؟ چرا تسلیم زور شدند؟ آنها را که از شدت هیجانات به گریه آمده بودند مورد سرزنش قرار داد که می گریید؟ آیا هنگام گریه است؟ این اسارت ها را چه کسی پدید آورد؟ جز آن بود که توانمندان بذل همت نکرده و آبرومندان از آبروی خویش برای حسین مایه نگذاشتند؟»
زینب (س) در خطبه هایش از مثال بهره می برد به این صورت که وضع آنها را به وضع پیرزنی شبیه می کند که رشته های خود را محکم و استوار می بافت شب هنگام آنها را باز می کرد، چرا که آن ها نیز پیمان محکم بستند و زود آن را از هم گسستند.
به آن ها هشدار می دهد که بد زمینه ای را برای خود فراهم کرده اند و بد سرنوشتی را برای خود پدید آورده اند. ننگی برای خود خریده اند که هرگز از دامان خود آن ها قابل شستشو نیست و به همین جهت در خود گریه کنند و باید اشک بریزند بدان خاطر که ننگ کشتن نسل پیامبر را نمی توانید از میان بردارید.»
در این خطبه، جامعه و حکومت شناسی این بانوی علیمه دیده می شود، چرا که بیان می دارد هر کسی در خور حکومت نیست، رهبری امت باید در اختیار کسی باشد که سر حلقه مردم است، اهل صفا و صلح و ارامش است. رأی او قاطع است، پشتیبان رأی او منطق است و او رهبر طریقه هدایت است»
او به معرفی امام و رهبر واقعی می پردازد تا به آنها بفهماند که امام باطل کیست و امام حق که بود؟ زینب (س) که اسیر دشمن بود با شجاعت تمام می گوید حکومت موجود حکومت فاسد ، اهل ریا، و تزویر ، دارای ظاهری خوش و درونی فاسد است، و کوشید آن را بر ملا سازد که جلوه آن مفسده عظیم قتل نوه پیامبر، سر حلقه مردم، و مرهم دل دردمندان بود. حاکم باید پناهگاه مردم باشد و چه کسی پناه دهنده تر از حسین ؟ حاکم باید دادرس مردم در عین بلا باشد و غیر از حسین چه کسی در خور این مقام؟ و حاکم باید چراغ روشنی و حجت خدا بر مردم و مدار و جایگاه باشد و حسین این چنین بود.»
ما رأیت الا جمیلا
اسیران وارد مجلس ابن زیاد شدند، صحنه برای شکستن روحیه آنان در ظاهر امر هیچ گونه کاستی ندارد. زینب کهن ترین جامه های خود را پوشیده است. آرام و ناشناس در کناری نشسته بود، عبید الله بن زیاد که به احتمال زیاد زینب را شناخته بود برای تحقیر پرسید: «این زن کیست؟» یکی از زنان گفت: «این زینب است، دختر فاطمه» عبید الله بن زیاد گفت: «سپاس خداوندی را که شما را رسوا کرد و قصه و فتنه شما را دروغ گردانید» زینب گفت: «سپاس خداوندی را که سزاست که ما را به وجود محمد (ص) گرامی داشت و ما را پاک و پیراسته گردانید. نه چنان است که تو می گویی، بلکه تبهکار رسوا و بدکار تکذیب می شود.» ابن زیاد گفت: «کار خدا را با خاندانت چگونه دیده ای؟» زینب گفت: «جز زیبایی چیزی ندیده ام. شهادت برای آنان مقدر شده بود. به سوی کشتارگاه خویش رفتند. به زودی خداوند آنان و تو را فراهم می آورد تا در پیشگاه خداوند حجت گویید و داوری خواهید. نگاه کن در آن روز، پیروزی و رستگاری از آن کیست؟ مادرت به عزایت بنشیند پسر مرجانه»
عبید الله بن زیاد چه انتظاری داشت و چه شد، سخن زینب تیر خلاصی بود بر قلب ماهیت پست او.
زینب صبور علی (ع) با آرامش و وقار و تسلط خود، تیشه بر ریشه فخر فروشی و نخوت عبید الله بن زیاد زد و جشن پیروزی او را تبدیل به مجلس ماتم و جریان استبداد کرد.
«ما رأیت الا جمیلا» چشم بصیرت زینب (س) چه صحنه ای را می بیند؛ و زبان فصیح زینب چه سخنی را می راند. به راستی او رتبه ای قریب به ولایت برادران دارد؛ او زنی خردمند و با درایت بود.
به گفته سیوطی «او زنی خردمند و تیز بین بود، خردمندی که برای او قدرت ادراک و استنباط قوی بود.»
خطبه زینب (س) در مجلس یزید
آغاز اسیری زینب (س) آغاز رسالت آن حضرت بود. به واقع حادثه کربلا بدون اسیری زینب یعنی پیام آور آن دیار و وقایع عاشورا، معنایی جز جنگ و خونریزی و عاقبتی جز نفرت نداشت. اما با حضور این زن دلیر و صبور در کربلا و خطابه های گرانقدرش در هنگام اسیری در کوفه و شام عاشورا و راه حسین (ع) و جد بزرگوارش پیامبر (ص) تا امروز زنده نگه داشته و تا قیامت باقی است. صبر، علم و شجاعت عقیله بنی هاشم نظیری جز مادرش حضرت زهرا (س) نداشت.
اسیران وارد دمشق شدند و آن چه در کوفه گذشته بود در این جا تکرار شد. زینب (س) با اسیران هنگامی وارد شام شده بودند که سراسر شهر اذین بندی و چراغانی شده بود و امر بر مردم مشتبه شده بود و حقایق وارونه معرفی شده یود. مردم شام بر خلاف مردم کوفه گمان داشتند که آنها گروهی از دین بیگانه اند ولی می خواهند مسلمین را از بین ببرند.
اسیران را وارد مجلس یزید کردند. که جو مجلس جو جشن و سرور بود. برنامه ای برای بزرگداشت آن موفقیت ظاهری، در حضور یزید ترتیب داده بودند. ترکیب شرکت کنندگان هم مهم بود، ازسران کشور ، سردمداران بنی امیه گروهی حضور داشتند.
یزید با غرور و نخوت ، مسئله وحی و نبوت رسول اکرم (ص) را به مسخره گرفت و به سر امام حسین (ع) اهانت کرد در این هنگام فریاد معترضان بلند شد و زینب (س) به سخن آمد و خطبه خویش را آغاز نمود:
«الحمد للهِ رَبِّ العالَمین … صَدَقَ اللهُ سُبحانَه ثُمَّ کانَ عاقِبَه اللذینَ اساءٌ السوای أَن کَذَّبوا بِآیاتِ اللهِ و کانوا بِهِ یستَهزِؤن»
حضرت زینب کبری (س) سخنان خود را با سپاس پروردگار جهانیان و درود بر جدش رسول خدا (ص) آغاز می کند، او در حقیقت با این جمله خودش را به حاضران می شناساند و خود را نواده سید انبیاء حضرت رسول خدا (ص) معرفی می کند تا حاضران به نیکی بدانند که این خانواده در بند، نوادگان رسول خدا هستند، نه اسیران بلا و کفر.
آری، چه زیباست استشهاد به این آیه که آن را پیش درآمد خطابه خود قرار داد. ایه ای که بیان می کند: «پس فرجام کار کسانی که با کفر به خدا و تکذیب پیامبر (ص) و ارتکاب معاصی و مبتلا به صفتی شدند که مایه ناخوشنودی صاحب خود می شود و آن گرفتار شدن به عذاب دوزخ است چرا که آیات خدا و حقایق ثابت را دروغ شمردند و مقدسات دین را به ریشخند گرفتند.»
این آیات در مقام پاسخ به ابیاتی بود که یزید در افکار وحی و نبوت بر زبان راند: «بنی هاشم شاهی را لوث کردند و بازیچه خود ساختند، حال ان که نه از آسمان وحی و نبوت نازل شده و نه از آسمان خبری به او رسیده است.»
دختر قهرمان علی (ع) یزید را با اسم صدا می زند گویا با این کار قصد دارد آشکارا نشان دهد که به خلافت یزید پلید کمترین اعتقادی ندارد: «ای یزید، آیا چنان می پنداری که فضای آسمان و زمین را بر ما تنگ کرده ای و ما را همانند اسیران به هر شهر و دیار سوق داده و کشانده ای، ما نزد خدا خوار و زبون هستیم و تو در پیشگاه خدا گرامی و عزیز هستی؟ و این تسلطی که بر ما پیدا کردی به خاطر مقامی است که در پیش خدا داری؟ به همین جهت باد به دماغ انداخته ای و و با غرور و نخوت به اطراف خود می نگری و سرور وشادمانی از این که می بینی دنیا بر وفق مراد و کام توست و کار ما طبق دلخواه تو رو به راه شده و ملک و پادشاهی ما برتو صافی و هموار گشته است، اندکی آهسته تر و ارام تر! مگر گفتار خدای عز و جل را فراموش کرده ای که می فرماید: «آنان که کافر شدند گمان نکنند مهلتی که ما به آنان داده ایم برای ایشان خوب است بلکه ما انها را مهلت داده ایم تا بر گناه خود بیفزایند و عذابی خوار کننده در پیش ما دارند.»
حضرت زینب (س) با سئوالاتی که مفهوم انکار داشت باطل که در لباس حق جلوه گر شده بود رسوا کرد و گمان انها را گناه دانست. آن عالمه عیر معلمه نشان داد که گمان این ستمکاران جز «إنّ بعض الظن إثم» نیست و سخن زینب جز تفسیر قرآن نخواهد بود.
همه تکیه زینب در ابتدای سخن بر اثبات کفر یزید در حضور آن همه بزرگان صر و سفیرن کشورهای خارجی و سرداران حاضر در مجلس است و چنان که می بینیم تا آخر خطبه بر این محور تکیه کرد.
سپس آن حضرت اصل فرومایه و نسب زشت یزید را به او گوشزد می کند: «آیا این عدل است ای پسر آزاد شدگان که همسران آزاد و کنیزان خود را در پس پرده ها جا داده ای و دختران رسول الله (ص) را مانند اسیران وارد ساخته و مورد تماشای این و آن قرار داده ای»
«یابن الطلقا» اشاره به وقایع روز فتح مکه است. هنگامی که رسول خدا (ص) مکه را فتح کرد و این شهر تحت سلطه سربازان ان جناب قرار گرفت، آن حضرت به آسانی می توانست در برابر جنگ افروزی ها و فتنه انگیزی های طولانی مدت و فراوان مشرکان مکه در برابر شخص رسول الله به طور خاص و مسلمانان به طور عام، آنان را به قتل برساند، ولی ان حضرت به رغم آن همه کینه توزی ها و دشمنی رو به آنان کرد و فرمود: «ای جماعت قریش، گمان نکنید با شما چه خواهیم کرد، برویدکه شما آزاد شدگانید.»
در میان این جماعت معاویه و ابوسفیان نیز حضور داشتند و یزید فرزند معاویه و نوه ابوسفیان است. البته روشن است که از کسی چون یزید توقع عدل و عدالت نمی رود، اما از آنجا که بر مسند خلافت تکیه زده خود را خلیفه می نامد، لازم است و جای آن دارد که دادگری پیشه کند، از این روست که حضرت زینب (س) به او می گوید: «آیا این عادلانه است که زنان و کنیزان خود را در پس پرده و به دور از چشم نامحرمان نگاه داری و دختران رسالت و بانوان بیت نبوت و وحی را چون اسیر از این شهر به آن شهر بگردانی؟»
«زینب در خطبه خود به یزید هشدار می دهد و می گوید یزید با این جنایت به خودت لطمه زده ای پوست درون خود شکافته ای و به زودی در محکمه عدل الهی به رسول خدا (ص) وارد می شوی و باید جوابگوی خونی باشی که از ذریه او بر زمین ریخته ای.»
این برای تو کافی است که در روز قیامت قاضی دادگاه، خدای متعال طرف دعوی و خونخواه رسول خدا (ص) و پشتیبان او جبرئیل باشد. اگر تو قتل و اسارت ما را برای خود غنیمتی دانسته ای باید بدانی که غرامت سنگینی را از این بابت باید بپردازی و این در روزی است که در آن چیزی جز آن چه را که قبلاً برای خود ذخیره کرده است نخواهد یافت.
و بالاخره در خطبه زینب (س) ، دا و رحمت خواهی برای شهیدان است. لعنت و نفرین برای قاتلان، تحقیر یزید توبیخ اوست، و سخنان افتخارآمیز برای شهداء و خاندان پیامبر (ص) و ذریه اوست.
اگر نگاهی دقیق و عمیق به خطابه های آن حضرت داشته باشیم ملاحظه می کنیم که جز قرآن و تفسیر آن چیز دیگری نیستو او با بیان آیات قرانی و تاریخ اسلام، غلم و درایت کم نظیر خود را به نمایش می گذارد.
خطبه های آن بانوی بزرگوار جز در بیان مقام توحید، نبوت ، معاد، عدل و امامت نبود، او حتی فروع دین را در سخنان خویش جای داده بود، آیا از دختر قهرمان علی (ع) و فرزند پیامبر (ص) جز این انتظاری می رفت؟!
پیامد خطابه های زینب (س)
از زینب (س) و از تلاش هایش بسیار سخن گفتیم، از سحر سخنش، از نفوذ کلامش، از مشی و روش او بسیار حرف زدیم و هم گفتیم که او در مسیر انجام رسالت و در نشر رسالت خون و پیام چه دشواری هایی دید و چه سختی هایی را متحمل شده بود.
اما در این که حاصل این مبارزات چه بود و رسالت عاشورایی زینب چه پیامدهایی داشت مختصری عرضه می نماییم تا هدف بیان این خطابه ها روشن شود.
۱- رسوایی یزید و همراهان و ملامت مردم
دشمن در تصمیم گیری برای قتل حسین (ع) و اسارت خاندانش تند به پیش رفت، آن ها فکر می کردند با کشتن او میدان خالی می شود و آن ها به هر گونه ای که بخواهند می توانند بروند و بچرند.
سخنرانی زینب کبری (س) و برملا کردن وضع و حال و جریان، مردم را به وضع خود و حکومت خود آشنا کرد . آتشی از خصومت و کینه در درون شان به وجود آورد که حاصل آن ابراز نفرت علنی و آشکار به خانوان بنی امیه و لعن و تکفیر آنان و تبری از آنان بود.
مگر گریه ها و اشک های مردم در حین سخنرانی آن بانوی گرانقدر در کوفه برای دستگاه ارزان تمام شد. از هر کلمه آن صدها قامت رویی و هزاران زبانه از شعله های خشم و انتقام و نفرت در آنان بر افروخت که بعدها آتش خرمن بنی امیه بود.
کار عمر سعد به جایی کشید که وقتی در کوچه راه می رفت کودکان کوفه او را به هم نشان می دادند و می گفتند او قاتل حسین (ع) است.
آنها خسر الدنیا و الآخره شدند و آبرویی در میان مردم برای خود نگذاشتند.
۲- ثبت تاریخ عاشورا
یکی از پیامدهای بسیار مهم عقیله بنی هاشم در طول مدت اسارت، ثبت تاریخ عاشورا و ابدیت بخشیدن به مسئله نهضت حسینی است. او ضمن بیان حوادث و وقایع در قالب سخنرانی ها، مرثیه خانی ها، حادثه گویی ها، بحث ها و انتقادات، جریان کربلا را در تاریخ ثبت کرد و آن را جاودانه ساخت.
۳- رساندن پیام شهیدان کربلا:
خونی که در کربلا بر زمین ریخت درخت اسلام را آبیاری نمود. در همه جا جوشید و در همه اماکن آن روز و روزگاران بعد قیام آفرید. زینب (س) به عنوان پرچمداری پیام رسان، پیام آن خون را به گوش همه مردم رسانید. انقلاب ها و نهضت های بعدی را جهت داد و به مرد فهماند که با چه کسانی باید مبارزه کرد، دشمن بدبخت نمی دانست چه بذرهایی را آبیاری می کند و به گفته دختر علی (ع) دارد پوست خود را می کند. دشمن خون در دل شیعیان ریخت و به تعبیر زینب، جگر رسول خدا را سوزاند، اما ناخود آگاه گور خود را کند و زمینه نابودی خود را فراهم کرد.
زینب (س) شرافت و تقوا، عفت و حیا، وفاداری به پیمان، راه و رسم حیات عقیدتی، شیوه با شرف زیستن، تاریخ اسلام، اندیشه حیات راستین و واقعی زن و در یک کلمه دین را احیا کرد.
زینب معجزه کرد، در انجام رسالتش همگام با حسین (ع) آمد تا بعد از حسین با خطبه ها و سخن های فصیح و گهر بارش، پیام خون و شهادت را به گوش ها برساند و قیام آفرینی کند.
زینب و ما
امروز دیگر زینب (س) در میان ما نیست. چهارده قرن است که او رسالت تاریخی خود را انجام داده و رخ به نقاب خاک کشیده است. می ارزد دقایقی با خود خلوت کنیم، درباره زینب بیندیشیم و ببینیم او که بود و چه کرد و ما از او چه می دانیم؟
آیا جز عشق و محبت او، مهر و عاطفه او، و روضه خوانی و گریه برای او، تشکیل مجلس جشن برای ولادت او چیز دیگری از او داریم؟
آیا در زمینه راه و رسم او، انجام وظیفه در رسالت یک زن، مدل گیری از او در عرصه حیات، ترک رفاه و زینت و آسایش و آرامش برای هدفداری، گذشت از لذات به خاطر مقصد مقدس و قرار دادن خود در معرض صدمه ها و آسیب ها برای دین از او الگو گرفته ایم ؟
زن امروز دنیا الگوی می خواهد اگر الگوی او زینب (س) و فاطمه زهرا (س) باشند، کارش عبارت است از فهم درست، هوشیاری و درک موقعیت ها و انتخاب بهترین کارها و لو با فداکاری و ایستادن پای همه چیز برای انجام تکلیف بزرگی که خدا بر دوش انسان ها گذاشته است، همراه باشد. اگر زن به فکر تجملات و خشوگذرانی ها و هوس های زودگذر و تسلیم شدن به احساسات بی بنیاد و بی ریشه باشد، نمی تواند آن راه را برود. باید این وابستگی ها را که مثل تار عنکبوت بر پای یک اسنان رهرو است، از خود دور کند، تا بتواند آن راه را برود، کما این که زن ایرانی در دوران انقلاب و دوران جنگ همین کار را کرد، انتظار این است که در همه دوران انقلاب همین کار را بکند.
زینب الگوست؛ زینب زنی نبود که از علم و معرفت بی بهره باشد؛ بالاترین علم ها و برترین و صافی ترین معرفت ها در دست او بود.
عفت و حجاب او در کنار مقام علمی ایشان می تواند پاسخ کوبنده ای برای غربی هایی باشد که به بهانه حمایت از زنان، حجاب و عفت و در نتیجه دین و اسلام آن ها را می گیرند.
رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (ره) می فرمایند: «اگر جامعه اسلامی بتواند زنان را با الگوی اسلامی تربیت کند، یعنی الگوی زهرایی، الگوی زینبی، زنان بزرگ، زنان با عظمت، زنانی که می توانند دنیا و تاریخی را تحت تأثیر خود قرار دهند آن وقت به مقام شامخ حقیقی خود نایل آمده است.»
زنان مسلمان ما باید بدانند عظمت زینب در چشم ملت های اسلامی به خاطر دختر علی (ع) بودن، خواهر امام حسین (ع) بودن نیست، بلکه ارزش و عظمت عقیله بنی هاشم، به خاطر موضع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او بر اساس تکلیف الهی است.
کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، به او اینطور عظمت بخشید.
از ویژگی های بانو زینب کبری (س) طهارت و تقوا، اهمیت دادن به ارزش های اصیل بیش از هر چیز دیگری در زندگی، توجه به علم و معرفت، انجام فعالیت های سیاسی و امداد رسانی به انسانها و کیفیت دادن به محیط خانه و خانواده است.
دختر و زن مسلمان، از درون خانواده تا درون اجتماع و تا مسایل علمی و سیاسی و ارزشهای اخلاقی و نیز نشان منش های بزرگ انقلابی می تواند به زندگی آن حضرت تأسی جوید.
امیدوارم روح مطهر حضرت زینب کبری (س) که بخش عمده ای از حماسه بزرگ ماندگار عاشورا متعلق به آن بزرگوار است، نه فقط در میان بانوان جامعه، بلکه در میان همه افراد، زنده و حاضر و دست آموز باشد.
«نسألک اللهم أن توفیقنا لما تحب و نرضی»
نوشته: مهدی رحمانی، کارشناس قرآنی اداره تبلیغات اسلامی جم
کتابنامه:
۱. قرآن کریم، ترجمه الهی قشمه ای
۲. آیت الله دستغیب، سید عبد الحسین، زندگانی فاطمه زهرا و زینب کبری (س)، انتشارات علمیه اسلامیه.
۳.آیت الله دستغیب، سید عبد الحسین، زندگانی حضرت زینب (س)، تهران، انتشارات باقر العلوم.
۴.آیت الله قزوینی، سید محمد کاظم، زینب کبری از ولادت تا شهادت، ترجمه حاتمی، قم، پیام مقدس، ۱۳۸۴.
۵. اشتهاردی، محمد مهدی، سوگنامه آل محمد (ص)، قم، انتشارات ناصر، ۱۳۷۷.
۶. قائمی، علی، زندگانی حضرت زینب (رسالتی از خون و پیام)، تهران، انتشارات امیری، ۱۳۷۶.
۷. رسولی محلاتی، سید هاشم، حضرت فاطمه و زینب کبری (س) ، تهران، سفیر صبح، ۱۳۷۸.
۸. اردستانی صادقی، احمد، زینب دختر قهرمان علی، تهران، نشر مطهر، ۱۳۷۲
۹. بانکی پور فرد، امیر حسین، آیینه زن، قم، انتشارات طه، ۱۳۸۱.