بایگانی مقالات

  • ضرورت توجه به معارف قرآنی در حوزه های علمیه

  • علوم و معارف دينى، شامل فقه و تفسیر و منطق و هر آنچه امروزه در حوزه های علمیه تدریس می شود را، مى توان به دو بخش اصلى تقسيم کرد.

    بخش اول از اين معارف و علوم، محدوده ى عمل و تاثير و نقش شان در اين دنيا به پايان مى رسد، يعنى هنگامى که منتقل مى شويم، يا اولين گام را در مسير مرگ به سوى عالم برزخ بر مى داريم، اين علوم، به عنوان يک علم، ديگر نقشى نخواهند داشت.

    بسان برخى از علوم تجربی و طبيعى که ما فقط در این دنیا به آنها نیاز داریم، مثلا چون در این عالم بدن و جسم و بيمارى داريم، لذا به علم پزشکى نياز داريم و یا چون ساختمان و مسکن داريم، لذا به مهندسى نياز داريم والخ… اما وقتى به عالم برزخ منتقل مى شويم آيا به پزشکان و مهندسان و… نياز خواهيم داشت؟ پاسخ خير است، چون وقتى به حشر اکبر منتقل مى شويم، بيمارى و توليد و ساختمان وجود ندارد، زيرا در آنجا همه چيز «کُن فيکون» است.

    بنابراین تاثير و نقش و اهميت اين علوم تا سکرات مرگ و آخرين لحظات زندگى انسان است، اما پس از آن همه چيز در اين دنيا مى ماند و اين بدن به خاک تبديل مى شود؛ اين يک  بخش از علوم.

    اما بخش دوم از علوم، همراه انسان است، چه در اين دنيا و چه در برزخ و چه در حشراکبر و حتى در بهشت با اوست.

    اکنون بياييد علوم دينى را بررسى کنيم، همانطور که مى دانيد ما علم فقه اصغر داريم که مربوط به حلال و حرام است، يعنى علم رساله عمليه و کتاب نماز و روزه و زکات و معاملات و ارث و طهارت و نجاسات و… که اکنون طلبه هاى حوزه هاى علميه چندین دهه همين را تحصيل مى کنند! اين يک نوع علم است، اما نوع ديگر از علم را داريم که علم توحيد و امامت و معاد و معارف قرآن است، که قرآن کريم نيز به آنها اشاره کرده است.

    پرسش: آيا هر دو علم در تمام عوالم با انسان باقى مى مانند، يا آنچه با انسان در تمام عوالم باقى مى ماند علم قرآن است؟ پاسخ: و اما علم فقه هيچ نقشى به جز در اين دنيا ندارد و پس از اين دنيا هيچ ارزشى ندارد، مانند هر علم طبيعى ديگر؛ به همين دليل بسيارى از علماى بزرگ، علم فقه را از علوم دنيا مى دانند.

    برخى تصور کردند که این ذم و سرزنش علم فقه است؛ خير! ما هنگامى که مى گوييم علم پزشکى مربوط به اين دنيا است، اين يک توصيف است و نه ارزيابى و ارزش گذارى، ما نمى گويم که اين علم چون مذموم است پس مربوط به دنيا است! بلکه مى خواهیم نقش اين علم را مشخص کنیم.

    مانند اينکه در زمستان به لباس زمستانى نياز داريم، اما وقتى تابستان مى شود و لباس زمستانى را کنار مى گذاريم، آيا اين از ارزش لباس زمستانى مى کاهد؟ خير! اما نقش و فايده ى آن به پايان رسيده است، لباس زمستانى در تابستان دیگر نقشی ندارد!

    هنگامى که اين دنيا به پايان برسد، نقش علم فقه، نقش حلال و حرام، نقش روزه و نماز، نقش زکات و خمس، نقش فقها و علم فقها پايان مى يابد، از آن پس آنها نقشى نخواهند داشت، به همين دليل علم فقه را از علوم دنيا ناميدند، و فقهاى فقه اصغر را علماى دنيا ناميدند. اين ذم و سرزنش نيست بلکه توصيف آنهاست.

    چه کسى چنين سخنى گفته است؟ کتاب «إحياء علوم الدين» تاليف غزالى، بدون تشديد، در صفحه ۳۰و۳۱ مى گويد: «يکى مربوط به مصالح دنيوى است که شامل کتاب هاى فقه است و فقها مسئول آن هستند که علماى دنيا مى باشند. اگر بگويى چرا فقه را به علوم دنيوى ملحق کرده و فقها را جزو علماى دنيا قرار دادى؟» مى گويد به اعتبار اينکه فقه براى عمل است و هنگامى که انسان از دنيا خارج مى شود و اولين قدم را در برزخ مى گذارد ديگر عملى وجود ندارد و هر چه هست حساب است، بنابراين نقش تمام علوم مرتبط به جهان عمل پايان مى يابد.

    من اين توضيح را دادم، چون فيض کاشانى در کتاب «المحجة البيضاء في تهذيب الاحياء» گمان کرده که غزالى علم فقه را بى اهميت شمارده است و به همين دليل از او به شدت انتقاد مى کند و مى گويد اين فقه سنى شماست که مربوط به دنياست اما فقه ما شيعيان فقه آخرت است. خير جناب فيض کاشانى! او فقه سنى را سرزنش نمى کند تا شما به او بگوييد اين فقه شماست، او مى گويد محدوده ى اين علم همينجاست.

    شايد بگوييد آيا منظورتان اين است که فقه را نخوانيم؟ خير، بلکه فقه را بخوانيد اما به اندازه اى که در اين دنيا به آن نياز داريد، فقه را مانند خس و خاشاک و مانند علم رياضى و علوم فرضى نخوانيد، که مملو از مسائلی است که هرگز اتفاق نيافتاده است! اکنون بسيارى از مسائل موجود در عروه و رساله هاى عمليه، فرضيه هايى هستند که ذهن تخيلى فقها فرض کرده است، نه ذهن واقع گراى انسان. به همين دليل مى بينيد که حدود نود درصد از رساله هاى عمليه مورد نياز مردم نيست، و مردم هميشه از فقيه استفتا مى کنند، زيرا مورد نياز خود را در رساله ى عمليه نمى بينند.

    فقه را به اندازه ى همين دنيا و به اندازه اى که امت به آن نياز دارند بخوانيد؛ شما فقه را به اندازه ى چند دهه نياز داريد، بنابراين فقه را به اندازه اى که به اين دنيا ارتباط دارد بخوانيد و نه بيشتر.

    اما قرآن را بخوانيد و بياموزيد و تلاوت کنيد و در آن تفکر کنيد، و به اندازه ى حيات ابدى خود از معارف قرآن فراگيريد، ارزش حيات ابدى شما چقدر است؟ به همان اندازه قرآن بخوانيد.

    و اين بخشى از همان اسلام حديثى است، که محوريت و مرکزيت را به فقه اصغر داد و قرآن و معارف قرآنى را حذف کرد، تفاوتی نیز میان محافل اهل سنت و تشیع در این مورد نیست. برخى مى گويند، ما بالاخره نفهميديم که منظور شما از اسلام حديث و اسلام قرآن چيست؟ يکى از تفاوت ها همين است؛ هنگامى که قرآن را مطالعه مى کنيد، مى بينيد آياتى که در مورد احکام شرعى سخن مى گويند، حدود ده درصد کل آيات قرآن هستند، يعنى اگر مى خواهيد يک دوره ى ده ساله را براى حوزه هاى علميه اختصاص دهيد، بايد يک سال براى  فقه اصغر و نُه سال براى علوم و معارف قرآن در نظر بگيريد؛ اما اکنون در حوزه هاى علميه ده سال براى حلال و حرام است، و حتى يک ماه هم براى قرآن در نظرگرفته نمى شود!

    بنابراين اسلام حديث مى گويد که بايد تمام عمر خود را صرف فقه کنید. جالب اينجاست هنگامى که از برخى از ايشان پرسيده شود مى خواهم عالم دين شوم، آيا نياز است که مفسـّر و عالم قرآن هم باشم يا خير؟ پاسخ مى دهند خير قرآن نقشى در اجتهاد ندارد!

    اين آن چيزى است که در مورد اسلام حديث و اسلام فقهى و تفکر فقهى مى گويم، که با اسلام قرآن و معارف قرآنى تفاوت دارد.

    برگفته از برنامه «مطارحات في العقیدة» ۷ رمضان المبارک ۱۴۳۴ – ۲۵ تیر ۱۳۹۲

    • تاریخ : 2013/10/03
    • تعداد مشاهده : 1539

  • ویدیوهای ویژه