بایگانی مقالات

  • برنامه علوی در جهت سقوطِ مشروعیتِ خلافتِ پس از پیامبر اکرم (ص)

  • خوب می دانید که در سقیفه، مسیری که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ترسیم نموده بودند، منحرف گردید؛ اینکه چرا منحرف شد؟ بحث دیگری دارد. در این زمینه کتابی با عنوان «الإجراءات النبوية لحفظ الرسالة والخلافة من الانحراف والانقلاب» در دست دارم که از خداوند می خواهم به زودی منتشر گردد.

    البته رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با تمام توان تلاش نمود تا رسالت و خلافت را از انحراف و کودتا مصون دارد، اما انحراف و کودتا در سقیفه رخ داد؛ بنابراین امیرمومنان(علیه السلام) در برابر یک اَمر انجام شده قرار گرفت، یعنی با ابوبکر به عنوان خلیفه اول بیعت شد و بیعت را چه با اکراه و چه با تسلیم و یا هر روش دیگری، گرفتند.

    اکنون یک عمل انجام شده صورت پذیرفته و در نتیجه ابوبکر، خلیفه پس از رسول الله(صلی الله علیه و آله) شد. امیرمومنان(علیه السلام) چه موضعی باید می گرفت؟

    سه گزینه پیش روی ایشان بود، اجمالا و به شکل نتیجه می گویم، وگرنه هر کدام نیاز به بحث جداگانه ای دارد.

    گزینه اول اینکه ایشان دست به سلاح برده و انقلاب نماید، همان کاری که امام حسین(علیه السلام) انجام داد.

    گزینه دوم اینکه سکوت نموده و خانه نشین گردد. همین که ما می گوییم حضرت گوشه نشین شد، که خطایی راهبردی در فهم موضع امیرمومنان(علیه السلام) است.

    گزینه اول در آن زمان عملی نبود؛ به دلایل متعدد و فراوان امکان نداشت که امیرمومنان(علیه السلام) گزینه اول یعنی قیام مسلحانه را عملی نماید. به عبارت دیگر، این گزینه نتیجه بخش نبوده و به هدف نمی رسید.

    گزینه دوم را نیز منطقی است که رد نماییم، یعنی اینکه بگوییم حضرت خانه نشین شد و موضع منفی گرفته و از مردم دوری جُست. امکان ندارد این گزینه را فردی قبول نماید که امیرمومنان(علیه السلام)، وصی رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، مسئول اول حفظ رسالت و خلافت و محافظت از دین و قرآن، منفی عمل نموده و خانه نشین گردد؛ این مورد از امامان هدایت(علیه السلام) امکان ندارد.

    در نتیجه جز گزینه سوم پیش روی ایشان نمی ماند که اصطلاحا رو به فعالیت مسالمت آمیز و سیاسی آورده تا رژیم حاکم را معرفی و پرده از عدم مشروعیت آن بردارد. یعنی اینکه چگونه می توانست مشروعیت رُخداد سقیفه را از بین ببرد؟

    ایشان در این گزینه سوم، دو راه داشتند:

    راه اول اینکه خود ایشان در مواجهه قرار گرفته و مخالفت مسالمت آمیز را آغاز نماید، که این راه نیز خطرات فراوانی داشت که اکنون وارد آن نمی شوم.

    در نتیجه امیرمومنان(علیه السلام) و راهکار علوی اقتضا نمود که راه دوم را برگزیند و آن اینکه سرور زنان جهانیان(سلام الله علیها) را در مواجهه قرار دهد و حضرت زهرا(سلام الله علیها) سخن بگوید، یا به عبارت دیگر، علی(علیه السلام) با زبان فاطمه(سلام الله علیها) سخن بگوید.

    این برنامه ای بود که امام امیرالمومنین(علیه السلام) پیاده ساخت که همانا گامی بود در جهت حذفِ مشروعیت از حکومت، اما به گونه غیر مستقیم.

    حال چرا ایشان حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را انتخاب نمود؟

    به سه دلیل اساسی:

    اول، به دلیل پشتوانه و میراثی که ایشان از سخنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) در حقش داشت. این همان است که گفتم رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را برای این نقش بزرگ آماده ساخته بود، به همین دلیل می فرمود: پاره تن من است، هر که او را بیازارد مرا آزرده، هر که او را خشمگین سازد مرا خشمگین ساخته، فاطمه سرور زنان جهانیان است، فاطمه سرور زنان بهشت است؛ گویی که غیر از فاطمه کسی وجود نداشت!

    این میراث بزرگی که ایشان از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بر دوش داشت، باعث می شد که اگر موضعی را اتخاذ می نمود، صحابه حساب کار خود را بکنند، چرا که گوینده شخصیتی عادی در اسلام نیست.

    دلیل دوم اینکه چون ایشان تنها دختر رسول الله(صلی الله علیه و آله) و کوثر رسول الله(صلی الله علیه و آله) بود.

    «إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ‌»(ما به تو کوثر [خیر و برکت فراوان‌] عطا کردیم!) و مسلم شده است که مصداق کوثر در اینجا، سرور زنان جهانیان است، چون سیاق سوره به این مرتبط است که: «إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ»((و بدان) دشمن تو قطعاً بریده‌ نسل و بی‌عقب است!)

    اما بر اساس روش اُموی، در «کوثر» چندین احتمال را دادند، تا مورد اصلی را پنهان کنند! وگرنه، شان نزول اصل سوره مرتبط به فرزندان و نسل حضرت است.

    دلیل سومی که باعث شد امیرمومنان(علیه السلام) حضرت زهرا(سلام الله علیها) را جهت حذف مشروعیت از حکومت، در مواجهه قرار دهد، این بود که فاطمه(سلام الله علیها) معارضه را به جایی رسانده بود که دیگر به درگیری مسلحانه منجر نمی شد. زنی در تعارض با حکومت قرار می گرفت و مشروعیتش را از بین می بُرد، اما آیا به یک درگیری مبدل می شد یا خیر؟ بر خلاف اینکه اگر خود امیرالمومنین(علیه السلام) در مواجهه قرار می گرفت، چه بسا به جنگ مسلحانه ختم می شد و ایشان در صدد درگیری مسلحانه نبود.

    امیرمومنان(علیه السلام) حضرت زهرا(سلام الله علیها) را در مواجهه قرار داد تا عدم مشروعیت حکومت را تبیین نماید و از خلال آن، امت بر سقیفه و بیعت اعتراض نماید؛ اگر زمینه و فضا و مخالفت عمومی شکل می گرفت، آنگاه امیرمومنان(علیه السلام) رهبری مخالفان را در جهت سرنگونی حکومت به دست می گرفت.

    ایشان منتظر فرصت بود، تا زمینه مناسب شکل گیرد، تا مردم بگویند: آری! حق با فاطمه(سلام الله علیها) است. این که در جوامع کنونی به آن افکار عمومی می گوییم، یعنی امت و مردم بگویند: آری، مشروعیت از آنِ اصحاب سقیفه نیست، بلکه از آنِ علی(علیه السلام) است.

    پس اگر زمینه مناسب شکل می گرفت، امیرمومنان(علیه السلام) مستقیما وارد شده و رهبری جنبش را برای سرنگونی حکومت نامشروع، به دست می گرفت.

    برگرفته از درس خارج فقه، جلسه ۴۲۶، ۸ جمادی الثانی ۱۴۳۵، ۹۳/۱/۱۹

     

    • تاریخ : 2014/04/15
    • تعداد مشاهده : 1250

  • ویدیوهای ویژه