بسم الله الرحمن الرحيم
و به نستعين والصلاة والسلام على سيدنا محمد وآله الطيبين الطاهرين.
همه اصلاحاتى كه در چند قرن اخير در كشورهاى غربى و خصوصاً كشورهاى اروپايى رخ داده است، اصلاحات دينى بوده است و منظور از غرب که در اصطلاحات به کار می رود وسیع تر از اروپاست زیرا شامل کشورهای آمريكایی نيز مى شود و امكان دارد شامل ژاپن نيز بشود. كشورهاى غربى، يعنى آن نظامى كه پيشرفت كرده حال مى خواهد اروپايى باشد يا غیر آن. بله، شروع آن از اروپا بوده ولی در اروپا نمانده است. اگر شما برگرديد اين سه یا چهار قرن اخير را نگاهی بیندازید خواهید دید كه همه اصلاحاتى كه انجام شده است و همه پيشرفتهايى كه رخ داده است زير بنای آن اصلاحات دينى بوده است و مبنای آن اصلاحات «لوترى» يا به تعبير عربى «لوثری» بوده است. كه اگر به آن مبانی خوب دقت کنید خواهید یافت که اصلاح فلسفى نبوده بلکه اصلاح دينى بوده و بر اساس اصلاح دينى همه اصلاحات ديگر شروع شده است.
پس هیچ راهی نداريم که در جوامع خودمان اگر مى خواهيم اصلاحى، پيشرفتى، تقدمى، نموى رخ دهد اوّل بايد از اصلاحات دينى شروع كنيم. اين را كه مى گويم اصلاحات دين، اين تعبير امكان دارد كه يک مقدار در آن مسامحت باشد، بنده هيچ وقت نمى گويم دين را اصلاح كنيم دين وقتى نازل شد – به اعتقاد ما از خداوند متعال نازل شده- معنى ندارد كه دين را اصلاح كنيم، بايد تعبيری دقيق تر استفاده کنیم و آن اینکه فهم خودمان را از دين، قرائت خودمان را از دين، بايد اصلاح كنيم نه اينكه دین را اصلاح کنیم.
دين ثابت است در لوح محفوظ ثابت است. در واقع يک دين است كه آن نيز ثابت است. اسلام يک اسلام است و آن نيز ثابت است، اما فهم ما، برداشت ما، قرائت ما، از دين اين است كه در حال بوجود آوردن مشكلات فراوانی است واين مغالطه است.
به تاریخ نگاهی بیندازید، به این نتیجه خواهید رسید که وقتى اموی ها آمدند و حكومت كردند، وقتى بنى العباس آمدند و حكومت كردند، وقتى عثمانی ها آمدند و حكومت كردند و ديگران… نتيجه این شد که هر کدام برداشتى از دين داشتند. هر کدام از برداشت ها، نتیجه ای را به دنبال داشت. نه اينكه دين اين مشكلات را داشته باشد، خیر، برداشت ها شخصی بوده و مشکلات فراوانی از این برداشت ها به وجود آمده است.
آغاز شروع اصلاحات دینی بايد بر اساس یک روحيه ى علمى باشد و روح علمى، غير از عالم بودن است. اين نكته را دقّت کنید.
«بين العالم والروح العلمية، عموم من وجه است». امكان دارد عالم باشد ولی روح علمى نداشته باشد، امكان دارد روح علمى داشته باشد ولی عالم نباشد «و قد يجتمعان وهو نادراً» يعنى هم عالم باشد و هم روحيه علمى داشته باشد که این خیلی نادر است.
حال بعضى از اين ویژگی ها و خصوصیت های روحيه علمى را براى شما بيان مى كنم. روحیه علمی باید دارای سه ویژگی مهّم باشد:
ویژگی اوّل: انسان بحث از علم و فراگیری آن را یک حقيقت بداند و آن را يكى از برنامه هاى اصلى در زندگی خود قرار دهد، نه اينكه به عنوان يک مسأله جنبى و فرعی در زندگی خود به آن بنگرد. شاید شما ديده باشید كه گروهی از طلاب حوزه مى روند و درس مى روند و در بحث استاد نيز شرکت می کنند اما كوچكترين كارى که بوجود می آيد و تزاحمی پيدا می شود، كدام را مقدم می دانند؟ كار مقدم مى شود، پس در واقع برای شخص درس اهمیتی نداشته و يا آن را یک كارى از ده ها كار می داند و هر كار ديگرى مقدم بر درس و بحث است و لذا غالباً مى بينيد طلبه هايى كه اينطور هستند از نظر علمى به جايى نمى رسند. اشخاصی كه هدف و آرمانشان درس بوده به جايى رسيده اند. پس ركن اوّل يا خصوصیت اول عشق به علم و معرفت است. تجربه نیز نشان می دهد اگر شخصى دارای مشكلى باشد واقعاً تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا آن را حل كند. اگر مى خواهيد به جايى برسيد بايد «طلب العلم» را براى خودتان یک هدف اصلی بدانید نه يک كار آن هم در درجه پنجم یا ششم يا دهم.
ویژگی دوم: نقاد باشيد مطلبی را بدون دليل و برهان و بيّنه قبول نكنيد، همه چيز را نقد كنيد يعنى همه چيز را در دايره نقد بگذاريد. نگوييد بزرگان ما، تاريخ ما، خطهاى قرمز ما، مسلّمات ما و ضروريت هاى ما، اين ها امكان دارد كه به درد مردم بخورد ولی براى آن كسانى كه آن روحيه علمى را طلب می کنند و مى خواهد به جايى برسند و به حقيقت برسد، مانع است و جلوی پیشرفت علمی را خواهد گرفت.
هیچ گاه باب نقد را نبندید. همآنیكه ما از آن تعبير مى كنم به باب اجتهاد که بايد باز بماند و هيچ خط قرمزى در آن نباشد. الان اگر برگرديد به قرن چهارم یا پنجم واقعاً آن دوران طلايى اسلام كه بزرگان زیادی تربيت شدند آن هم در همه مكتب ها، مى بينيد كه باب اجتهاد باز بوده و هيچ خط قرمزى در آن وجود نداشته است و همگان هم حق داشتند که صحبت کنند و نظر بدهند. وقتى مى گويم نظر يعنى «بشرطها و شروطها» نه آنکه هر كسى مى تواند نظر بدهد، يعنى صاحب نظر واقعاً ترسى و واهمه اى از چيزى نداشته باشد.
ویژگی سوّم: مورد انتقاد شدید هم قرار گرفتید، سعه صدر داشته باشید، نه اينكه تا نقد شدید بگويد «وا اِسلاما» خودتان را اسلام بداند، كه اگر آن را نقد كنند يعنى اسلام و قرآن را نقد كرده اند. با اينكه شما یا فرد دیگر قرآن نيستید، با اينكه راوی روایات نيست، بلکه یک برداشتى از اسلام و یک برداشتى از قرآن است.
به عبارت ديگر برداشت شما از قرآن و روایت يک قرائت است و من اين قرائت را در حال نقد كردن هستم، چرا مى گوييد شما به اسلام توهين مى كنيد؟ چه كسى به اسلام توهين كرده است. من درمورد اين بيان شما اشكال دارم، مى گويم چرا قرائت شما درست نيست.
ولی الان متأسفانه به جایی رسيديم كه يا جهلاً يا غرضاً يا هر چه ديگر، قابليت نقد را در خودمان تربيت نمی کنیم. هیچ گاه قبول نداريم كسى ما را نقادى كند، يعنى آن سعه صدر علمی را نداريم.
در روحيه علمى انسان، اين سه خصوصيت خيلى ضرورى است. لذا امكان دارد شخص عالم باشد ولی هيچ يكى از اين خصوصيتهاى سه گانه در او نباشد و امكان دارد از نظر علمى اطلاعاتش زياد نباشد ولی هر سه خصوصيت را داشته باشد. يعنى «طالب للحقيقة، باحث عنها، عاشق لها، ينقد كل شيء ويقبل النقد لنفسه».