بایگانی مقالات

  • رویکردهای مختلف در رابطه با نسبت کتاب و سنّت در شناخت دین؟! (بخش اول)

  • یکی از مسائل مهم و چالش برانگیز در شناخت دین، بررسی «رابطۀ بین قرآن و روایات» است. در این زمینه، سؤالات متعدّدی مطرح است که هر عالمی باید برای آنها پاسخ داشته و موضع خود را پیرامون آن روشن و مشخّص نموده باشد. سؤالاتی از این قبیل که اتفاقاً کمتر بین علما مطرح شده و می شود!:

    طرح چند سؤال اساسی دربارۀ نسبت بین قرآن و روایات

    آیا قرآن «اصل» است یا روایات؟ اعتقادات خود را در درجۀ اول باید از «قرآن» گرفت یا از «منابع روایی» اخذ کرد؟! آیا فقط باید به یکی از این دو اکتفا نمود و دیگری را طرد کرد، و یا اینکه باید هر دو را در «طول» هم قرار داد؟ و یا اینکه این دو منبع مهم شناخت دین، باید در «عرض» یکدیگر قرار بگیرند؟! آیا بین این دو، تعارض در می گیرد؟ در صورت تعارض، کدام یک ارجح است؟ آیا ضرورت دارد روایات، به آیات قرآن عرضه شوند یا لازم نیست؟ دلیل ضرورت عرضه یا عدم آن، چیست؟ در صورت اثبات ضرورت عرضه، آیا باید همۀ آنها را به قرآن برگرداند یا برخی از آنها را؟ آیا فقط باید اخبار «آحاد» را به قرآن ارجاع داد یا اخبار «مستفیض» و «متواتر» نیز باید به قرآن عرضه شوند تا صحّت و سقم آنها مشخص شود؟ اساساً «چند نوع» عرضه به قرآن جود دارد؟ آیا تنها به «یک شیوه» می توان روایات را بر قرآن عرضه کرد یا «اقسام دیگری» از عرضه به قرآن وجود دارد؟ ملاک در طردِ روایاتِ متعارض با قرآن، مخالفت با «یک آیه» است، یا «مجموعه ای از آیات» و یا «روح کلّی قرآن»؟ عرضه به قرآن، امری «سلیقه ای» است، یا از «قواعد و منطق خاصی» پیروی می کند؟ در صورت «روشمند» بودن فرایند عرضۀ روایات بر کتاب الله، اصول و «قواعد» آن چیست؟ و سؤالات فراوان دیگری از این قبیل.

    ❗️ پاسخ دقیق و تفصیلی این سؤالات را می توانید در کتاب «اسلام محوریة القرآن: میزان تصحیح الموروث الروایی» مطالعه بفرمایید.

    از بین مسائل گوناگون فوق، در این جا فقط به مسألۀ اول؛ یعنی «کیفیت نسبت قرآن و روایات و رویکردهای موجود» در قبال این دو منبع اساسیِ دین شناسی، پرداخته می شود. لازم به ذکر است متن ذیل، ترجمۀ بخشی از کتاب «اسلام محوریة القرآن: میزان تصحیح الموروث الروایی» تألیف آیت الله حیدری است که تا کنون دو جلد از آن چاپ شده و به زودی ترجمۀ فارسی آن منتشر می شود.
    این مبحث در چند بخش و در روزهای آینده، به محضر مخاطبان گرامی کانال تقدیم می گردد.
    (بخش اوّل)

    رویکردهای سه گانه در تعیین رابطه بین متن قرآنی و متن حدیثی

    برای پاسخ به پرسش پیشین؛ یعنی نسبت و «رابطۀ بین قرآن و روایات» سه رویکرد مطرح شده است که عبارتند از:

    ۱. رویکرد نخست: فقط اکتفاء به قرآن (قرآن محوری منهای روایات!)
    پیروان این رویکرد – قرآنیون – بر این اعتقاد هستند که فقط باید به قرآن التزام داشت؛ به این معنا که [برای فهم صحیح دین] باید به قرآن به عنوان تنها منبع برای شناخت همۀ معارف دینی اکتفاء کرد. [این عدّه] برای اینکه انصاف خود را نشان دهند و به ترک سنّت متّهم نگردند، می گویند آنچه [از روایات] به دست آنان رسیده آمیخته با روایات مشکوک، ساختگی و دست کاری شده است و در نتیجه، قبول آن ها از سوی ایشان دشوار می باشد. قائلان به این دیدگاه، سخنان، رفتارها و تقریرهای رسول خدا (ص) را رد نمی کنند، بلکه ایشان تنها آنچه را که به دستشان رسیده – به این علت که مشکوک [الصّدور] اند – طرد می کنند. به عبارت دیگر، قرآنیون تردید دارند که آنچه از سنّت به دستشان رسیده، [واقعاً] از رسول خدا (ص) صادر شده است [یا نه!] و به همین دلیل به قرآن به عنوان مرجع اوّل و آخر [در شناخت دین] می نگرند و برای اثبات کافی بودن قرآن به تنهایی [در دین شناسی]، به این سخن خداوند متعال استناد می کنند: «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي اَلْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ يَطِيرُ بِجَناحَيْهِ إِلاّ أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ ما فَرَّطْنا فِي اَلْكِتابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ»؛ انعام/ ۳۸ (هيچ جنبنده اى در زمين، و هيچ پرنده اى كه با دو بال خود پرواز مى كند، نيست مگر اينكه امتهايى همانند شما هستند. ما هيچ چيز را در اين كتاب، فرو گذار نكرديم؛ سپس همگى به سوى پروردگارشان محشور مى گردند).

    همچنین برای اثبات انحصار حجّیت در قرآن، به این مطلب هم استدلال می کنند که خداوند تنها حفاظت از قرآن را متعهّد شده است؛ همان طور که در قرآن کریم آمده است: «إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا اَلذِّكْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛ حجر/ ۹ (ما قرآن را نازل كرديم؛ و ما به طور قطع نگهدار آنيم!)؛ می گویند اگر سنّت حجّت بود، خداوند متعال باید حفظ آن را هم به عهده می گرفت.

    آنان همچنین برای اثبات مدّعای خود، به خود سنت هم استدلال می کنند، همان سنّتی که به حجّیت آن اعتقادی ندارند! از جمله به روایتی- در میراث روایی مکتب صحابه – از نبی اکرم (ص) استناد می کنند که در آن به عدم نوشتن سنّتش و دستور به محو آنچه که از وی نوشته اند، امر شده است.

    از دیدگاه ما روشن است که این رویکردِ قرآنی محض، مخالف صریح حدیث ثقلین است که فرمان می دهد به تمسّک به کتاب خدای متعال و به کسی که کتاب الله را تبیین می کند؛ یعنی رسول اکرم (ص) و عترت طاهرۀ وی.

    ادامه دارد…….

    • تاریخ : 2017/02/15
    • تعداد مشاهده : 1610

  • ویدیوهای ویژه