بایگانی مقالات

  • رویکردهای مختلف در رابطه با نسبت کتاب و سنّت در شناخت دین؟! (بخش دوم)

  • رویکرد دوّم: فقط اکتفاء به حدیث (روایت محوریِ منهای قرآن!)

    پیروان این رویکرد بر این باور هستند که تنها مرجع و منبعِ [شناخت دین]، «حدیث» است و «قرآن» در این خصوص نقشی ندارد! این رویکرد، در تعیین مرجعیت معرفتی برای تشکیل منظومۀ دینی [و شکل گیری جهان بینی اسلامی]، به طور کامل در برابر رویکرد اول [قرآنیون] قرار دارد. اکنون پرسشی که در این جا پیش می آید این است که: در نظر پیروان رویکرد دوم، قرآن چه نقشی دارد؟! در این زمینه علمای شیعه دو گروه می شوند:

    گروه نخست: رویکرد اخباری

    قائلان به این رویکرد، قرآن را از اعتبار می¬اندازند و می¬گویند حجّیت و اعتبار قرآن برای کسانی است که مخاطب قرآن می¬باشند و این افراد، فقط پیامبر اسلام (ص) و ائمه (ع) هستند؛ چرا که وظیفۀ تبیین قرآن به عهدۀ ایشان می باشد؛ در نتیجه هر آنچه که از سوی آنها رسیده است حجّت می باشد.
    این رویکرد که معروف به «رویکرد اخباری» است را می توان، «رویکرد محدثین» نیز نامید؛ از همین رو وقتی گفته می شود شیخ صدوق از محدثان است و یا اینکه علامه مجلسی و شیخ بحرانی و استرآبادی (رحمة الله علیهم) و دیگران – با درجات اختلافی که دارند – از محدثان می باشند، مقصود همین رویکردی است که به نوعی منکر حجیت ظاهر قرآن می باشد و حجیت آن را منحصر به رسول خدا (ص) و ائمه اهل بیت (ع) می داند؛ به همین جهت محدث استرآبادی به عنوان یکی از بزرگان این رویکرد تصریح می کند: «روشن است که کتاب و حدیث نبوی، جز از راه اهل بیت (ع) شناخته نمی شود. بنابراین [طریق فهم قرآن] منحصر می شود به احادیث ایشان» (الفوائد المدنیة، ص ۵۹).
    همین رویکرد اخباری و حدیثی که در بین شیعیان وجود دارد، در بین اهل سنت نیز موجود است. در میان اهل سنت، امام محدثان و اخباریان احمد بن حنبل است و به مکتب این عدّه، عنوان «اهل حدیث» اطلاق می گردد.
    ما این گروهِ نخست [اخباریون] از رویکرد دوم را، پیروان «اسلام حدیث محور» از نوع درجۀ اول می نامیم.

    گروه دوم: رویکرد اصولی (رجوع به قرآن، تنها در صورت تعارض بین روایات)

    پیروان این گروه نیز، مرجعیت را فقط در «حدیث» می دانند اما [با این وجود] گاهی اتفاق می افتد که بین اخبار صحیح السّند تعارض به وجود می آید و برای هیچ کدام از آنها مرجّحی [ملاک برتری] جز عرضه به قرآن نیست، در این صورت هر آنچه که موافق کتاب خدا بود به آن عمل می شود و هر آنچه که موافق نبود، به دیوار زده می شود. این شیوه معمولاً در حوزه های علمیۀ ما – اعم از متقدّمین، متأخرین و معاصرین – مورد عمل قرار می گرفته است، مگر در موراد استثناء، که تفصیل آن خواهد آمد.

    بنابراین گروه دوم [اصولیون] از رویکرد دوم، معتقد به عرضۀ روایات به قرآن هستند، اما تنها در جایی که تعارضی بین روایات صحیح السند به وجود آمده باشد؛ یعنی فقط در یکچنین مواقعی است که از نظر ایشان نقش قرآن آشکار می گردد، و در غیر این موارد قرآن هیچ نقشی ندارد! بنابراین از دیدگاه اصولیون، اصالت و محوریت از آنِ «روایات» است و نیاز به قرآن، واقعاً فرعی و جانبی می باشد [یعنی اصولیون بر خلاف اخباریون، «نظراً» معتقدند به محوریت قرآن، اما در «عمل» و فرایند علمی و استنباطی، اساس کار خود را بر مبنای «احادیث» قرار می دهند نه «آیات قرآن»].

    به این گروه دوم [اصولیون] از رویکرد دوم، عنوان پیروان «اسلام حدیث محور» از نوع درجۀ دوم اطلاق می کنیم [خلاصه اینکه: قائلان به اصالت و محوریت «روایات» در شناخت دین، بردو قسم اند: «اخباریون» و «اصولیون». اخباری ها حجیت قرآن را از اساس انکار می کنند، اما اصولیون در عین قائل بودن به حجیت قرآن در مقام «نظر»، «عملاً» فقط در یک مورد به قرآن رجوع می کنند و آن هم هنگام تعارض بین دو روایت در باب تعادل و تراجیح در علم اصول فقه است، البته به عنوان آخرین معیار و نه اوّلین ملاک!].

    گروه دوّم از رویکرد دوّم، همان «اصولیون» می باشند که در عملیات استنباط احکام شرعی، بر علم اصول فقه تکیه می کنند.
    در عملیات استنباط، نهایت چیزی که اصولیون انجام می دهند – که موجب تفاوت ایشان از اخباریون می شود – این است که به بحث های روایی، صبغه و رنگ و بوی قرآنی می دهند [نه اینکه آیات قرآنی، به طور جدّی و پررنگ در فرایند اجتهادی و استنباطی ایشان نقش و تأثیر داشته باشد].

    به تعبیر دیگر، اصولیون بحث های قرآنی را به طور عمیق وارد عملیات استنباط و استدلال نمی کنند، بلکه فقط به رجوع به قرآن – در موارد تعارض در ادلّۀ روایی – اکتفا و بسنده می کنند، که البته این یک کار صوری و سطحی است؛ و گرنه اصولیون از نظر مضمون و محتوا و از ناحیۀ کار علمی در تعامل با قرآن کریم، با رویکرد اخباریون تفاوت زیادی ندارند!
    در این جا لازم است به این نکته اشاره ای داشته باشیم که رویکرد اصولی شیعه از زمان شیخ انصاری (ره) تا به امروز – چه در مکتب نجف، چه در مکتب قم و یا دیگر حوزه های علمیه – گرچه رویکردی اصولی و عقلی – به معنایی که خودشان می گویند – می باشد، اما این عقلانیت منحصر است به «فروع» دین و شامل «اصول» دین نشده است؛ یعنی در زمینۀ فقه اکبر – که همان اعتقادات است – روش اصولیون همچنان اخباری باقی مانده است، چنانکه در مورد تفسیر و حتی دربارۀ فقه هم همین گونه است.

    پس تا اینجا معلوم شد که گروه نخست [اخباریون] از رویکرد دوّم، قرآن را به طور مطلق از اعتبار می اندازند و گروه دوم [اصولیون] به قرآن اعتبار محدودی در موارد تعارض بین روایات می دهند، اما در این میان، مبنای علمی ما، هم رویکرد اوّل [قرآنیون] را که احادیث را کلّاً کنار می گذارند رد می کند؛ به این دلیل که قرآن فرموده: «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»؛ حشر/ ۷ (آنچه را فرستادۀ [او] به شما داد، آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت، بازايستيد)؛ و همچنین: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم‏»؛ نحل/ ۴۴ (و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم، تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى)؛ و هم رویکرد دوّم [قائلان به محوریت روایات] را با هر دو قسمش [اعم از اخباری و اصولی] به طور کامل رد می کند.

    در بخش بعدی، رویکرد سوّم که دیدگاه مختار ماست تبیین می شود.

    رویکرد سوم: محوریت قرآن و مداریّت سنّت (دیدگاه برگزیده)

    ادامه دارد……

    • تاریخ : 2017/02/23
    • تعداد مشاهده : 1581

  • ویدیوهای ویژه