محضر مبارک حضرت آیت الله حیدری(دام ظله)؛
سلام علیکم،
سوالی داشتم پیرامون مهمترین رهبران و پرچمداران تفکر وهابیت (اعم از متقدّمین و معاصرین). لطفا نظر شریف خود را بفرمایید؟
در جواب بیان می شود که:
اساساً بهترین روش در شناخت هر جریان و مکتب این است که انسان در ابتدا سراغ آثار رهبران فکری آن جریان ها و مکاتب برود. شناخت صحیح و عمیق مکتب وهابیت هم از این قاعده مستثنی نیست. بر این اساس، کسی که قصد دارد مبانی فکری وهابیون را به درستی بشناسد، اوّل باید تئوریسین ها و مؤسّسین وهابیت و اندیشه های آنان را از طریق کتاب های اصلی شان بشناسد.
با توجه به مطلب فوق باید گفت چند شخصیت بزرگ و مهم وجود دارند که اهل علم باید جایگاه آنها را در منظومۀ فکری و علمی مکتب وهابیت به خوبی بشناسند.
۱. احمد بن حنبل
یکی از مهمترین شخصیت های علمی و فکری وهابیت، «احمد بن حنبل» است. وی هم مبانی حدیثی دارد، هم مبانی فقهی دارد و هم مبانی کلامی. البته اگرچه احمد بن حنبل علم کلام و بحث های عقلی دربارۀ مسائل دینی را قبول نداشته، اما آراء کلامی و اعتقادی او را – به همان سبکی که خودش اعتقاد داشته – از خلال بحث های فقهی و روایی اش می توان استخراج کرد.
اگر کسی بخواهد مبانی وهابیت را خوب متوجّه بشود، باید دیدگاه های احمد بن حنبل را بداند. یکی از مبانی فکری احمد بن حنبل اعتقاد به حجّیّت فهم سلف یا همان سلفیّت است.
۲. ابن تیمیه
بدون تردید می توان گفت قوی ترین و مؤثرترین نمایندۀ تفکر وهّابی ابن تیمیه است. هیچ کس مثل ابن تیمیه نتوانسته مبانی وهابیت را ابداع و تأسیس کند؛ به همین دلیل باید گفت ابن تیمیه مؤسّس و تئوریسین اصلی مکتب وهابیت است و در عالَم اهل سنّت شاید نتوان کسی را پیدا کرد که از ابن تیمیه متأثّر نباشد!
در سال های اخیر و به ویژۀ در شبکۀ الکوثر هم، اهتمام اصلی ما بر این بوده که برای جامعۀ علمی – اعم از حوزوی و دانشگاهی – این مطلب را تبیین کنیم که برای نقد وهابیت، تمرکز ما باید روی اندیشه های ابن تیمیه باشد نه محمدبن عبدالوهاب! محور اصلی تفکر وهابیت، اندیشه های ابن تیمیه است، نه آراء محمدبن عبدالوهاب و نه هیچ کس دیگر.
اگر بخواهم برای روشن شدن این مسأله یک مثال بزنم، باید بگویم چارچوب اعتقادی در اندیشۀ کلامی مکتب اهل بیت (علیهم السلام) مطابق با آراء شیخ مفید (ره) است؛ یعنی اصول و مبانی اصلی و اوّلیه در علم کلام و اعتقادات، همان اموری است که شیخ مفید در آثارش مطرح نموده است. بله، دیگران هم مطالب و نکاتی را اضافه کرده اند یا نقدهایی به دیدگاه ها و استدلال های شیخ مفید داشته اند، اما در مجموع در همان چارچوبی که وی از ابتدا ترسیم نموده بود، بحث کرده اند.
همین مسأله عیناً در مکتب وهابیت هم مصداق دارد؛ یعنی مبانی و محورهای اصلی را ابن تیمیه پی ریزی نموده و دیگران – صرف نظر از تفاوت ها و اختلاف نظرهایی که احیاناً با وی دارند – در همان مسیری که او مشخص نموده حرکت کرده اند.
اگرچه سنگ بنای تفکر وهابی توسط احمد بن حنبل گذاشته شد، اما این ابن تیمیه بود که برای مدّعیات و مواضع احمد بن حنبل، پشتوانۀ علمیِ تئوریک و استدلالی ایجاد کرد. البته مطالب بسیاری را هم خودش اضافه نمود و نهایتاً آنچه را که از احمد بن حنبل بر جای مانده بود، تا حدّ زیادی تحکیم و تقویت نمود.
۳. محمّدبن عبدالوهّاب
محمّدبن عبدالوهّاب، در این میان فقط مبانی فکری ابن تیمیه را احیاء و تبیین کرد، وگرنه از نظر علمی اصلاً قابل مقایسه با ابن تیمیه نیست، و مطلب و مبنای جدیدی هم به میراث علمی او اضافه نکرد.
۴. محمد بن صالح العثیمین
در میان معاصرین هم باید عرض کنم بهترین و بزرگ ترین نمایندۀ تفکرات وهابیت و ابن تیمیه، «محمد بن صالح العثیمین» است. عثیمین مبانی ابن تیمیه را، هم تبیین نموده و هم تقویت کرده است. سایر علمای وهابیت هم در حکم شاگردان او هستند. عثیمین، هم بحث های تفسیری دارد، هم شرح احادیث دارد و هم بحث های کلامی دارد.
البته این مطلب را هم باید اضافه کنم که «محمد ناصر الدین البانی» بر خلاف آنچه که بسیاری گمان می کنند، در عین اینکه یک سلفی تمام عیار و بسیار قوی است، اما وهابی نیست! بلکه به وهابیت نقدهایی هم دارد.
در بحث های دیگر به عرض رسانده ایم که سلفیت مساوی با وهابیت نیست، بلکه سلفیت یکی از مبانی وهابیت است. ممکن است کسی سلفی باشد اما وهابی نباشد، مثل البانی و بسیاری دیگر از سلفی ها. بنابراین نباید بین این دو خلط کرد و هر دو را یکی پنداشت.