بایگانی مقالات

  • آثار حاکمیت مکتب اخباری بر اندیشۀ شیعی

  • آثار حاکمیت مکتب اخباری بر اندیشۀ شیعی

    اصولیون زمانى که خواستند در برابر مکتب اخبارى بایستند، تصور نمودند که اخباری گری تنها مرتبط با فروع دین و متعلّق به حلال و حرام فقهی است؛ بنابراین با تمام قدرت مقابل آن در فروع ایستادند، اما اخباری گری در زمینۀ تفسیر و عقاید و تاریخ و اخلاق و سایر بخش هاى معرفت دینى را فراموش کردند و تاکنون مى بینیم که مکتب اخبارى در آن زمینه ها بر خِرَد شیعى حاکم است و تنها در عرصۀ فقه حضور ندارد. حتی در حوزۀ فقه هم اصالت و محوریت با روایات است و آیات قرآن در جنب و حاشیۀ احادیث قرار می گیرد!

    شما زمانى که مى خواهید قرآن را درک نمایید، به روایات رجوع مى کنید، زمانى که مى خواهید عقائد را بفهمید، به فلسفه یا مباحث عقلى یا کلامى مراجعه نمى کنید، بلکه به بحث روایى مراجعه مى کنید؛ هنگامى که به تاریخ مى رسید یا مى خواهید مسائل پیرامون تعامل با دیگران را بررسى کنید باز به کتب اخباریون مراجعه مى کنید.

    به همین جهت است که مى بینیم صاحب کتاب «بحار الأنوار» مرحوم علامه مجلسی (ره) به عنوان مؤسّس رسمى مکتب اخبارى در قرون اخیر، توجه چندانی به فروع دین و مباحث فقهی نمى کند، بلکه تمام تلاش خود را به حوزۀ تفسیر و عقائد و تاریخ و تعامل با دیگران معطوف می کند 👈👈 و از دیدگاه ما این اخباری گری در زمینۀ اعتقادات یک تهدید جدّی و مهم برای خردگرایی شیعی است؛ همان مطلبی که قبلاً به کرّات گفته ام و باز هم تکرار خواهم کرد که تفکر حاکم بر اندیشۀ شیعى در حال حاضر – به استثناى فقه اصغر – تفکر اخبارى است. در تفسیر، عقائد، تاریخ، تعامل با دیگران و کلیۀ بخش هاى معرفت دینى، مکتب اخبارى به شکل های گوناگون همچنان حاکم است! 👉👉

    آثار این اخباری گری را از زمان علامه مجلسى (ره) تاکنون در حوزه ها مشاهده مى کنیم. شما خودتان ببینید اصولیون ما طی صد سال اخیر چند دوره در فقه و اصول و رجال نگاشتند، و در مقابل چند دوره در عقائد و تفسیر و اخلاق و تربیت و سیاست و تاریخ نوشته اند؟! آیا حجم مطالعه، تحقیق و تألیف فقها و اصولیون ما در حوزۀ فروع دین با حیطۀ اصول دین قابل مقایسه است؟!

    به عنوان یک نمونه آیا پس از کتاب «تجرید» خواجه نصیر و شروح آن، کتاب مهم رسمىِ اعتقادىِ دیگری در حوزه هاى علمیه نوشته شده یا خیر؟! تاکنون هم هر چه نوشته شده عمدتاً در محدودۀ همان «تجرید» و شروح آن بوده است. در تفسیر همین طور، و جالب اینکه افرادى هم که در زمینۀ تفسیر یا تاریخ یا عقائد مطلب نوشته اند، عموماً از مراجع رسمى بودند یا از حاشیۀ حوزه؟ از حاشیه بودند؛ این بدان معناست که در متن نهاد دینی و حوزوی، چه در قم، چه در نجف یا سایر مراکز حوزوی توجه چندانی به اصول و اعتقادات دینی وجود نداشته است، مگر برخى استثنائات، که این افراد نه تنها از سوی بزرگان حوزه حمایت نمى شدند بلکه گاهی با آنان مقابله هم مى شد!

    شما شرایط علامه طباطبایى (ره) را در زمان آیت الله بروجردى (ره) بخوانید، خواهید دید چه اتفاقاتى افتاده است. علامه طباطبایى خواست درک و فهم خود را بگوید که تفسیر و فلسفه و عرفان و غیر آن، براى حوزه هاى علمیه ضرورى هستند، آیا از او پذیرفتند؟ خیر. نه تنها نپذیرفتند و موافقت نکردند؛ بلکه با ایشان و کسانی که سر درس شان می آمدند برخورد و مقابله هم شد؛ چرا که این نوع بحث ها بر خلاف جریان رسمى و روش رایج حوزه بود!

    اکنون الحمدلله پس از پیروزی انقلاب اسلامى و در جمهورى اسلامى ایران، تا حدودی نسبت میان دروس فقه و اصول در حوزه های علمیه، و بحث های تفسیر و عقائد و سایر معارف منظومۀ دینى تغییر کرده و رو به بهبود گذاشته اما هنوز هم تا وضعیت مطلوب فاصلۀ زیادی داریم. شما الان ببینید در حوزه های علمیۀ ما چند درس رسمی فقه و اصول وجود دارد و چند درس رسمی در تفسیر و کلام و فلسفه و عرفان؟ مثلاً چند درس خارج در موضوع امامت وجود دارد که در آن ها نظریه های علمی و اجتهادی جدید و قابل دفاع تر بیان شود؟ امامتی که از نظر ما وجه تمایز مکتب تشیع است.

    حال در یک چنین وضعیتی، منبرى و خطیب و سخنران و… هنگامى که مى خواهند سخن بگویند باید به منابع رجوع کنند، عمدتاً کدام منابع نزدشان موجود است و به راحتی هر حدیثی که دوست داشتند می خوانند؟ منابع مکتب اخباری که در صدر آنها بحار الأنوار است و این از نظر ما تهدیدى براى عقلانیت شیعی و مکتب عقل مدار اهل بیت (ع) است.

    ای کاش مکتب اخبارى همانجا متوقف مى شد و به مرحوم مجلسی ختم می شد! مى پرسید آیا خطرناک تر از آن هم هست؟ مى گویم آرى، پس از آن به مکتب شیخیه که مؤسّس آن شیخ احمد احسائى بود مى رسیم. این تفکّر هم از نتایج مکتب اخبارى بود و پس از آن به مکتب رشتیه مى رسیم که زاییدۀ شیخیه است، یا شاخه هاى آن که به رکنیه مشهورند که یکی از ارکان دین را اعتقاد به شخص زنده اى که با حضرت حجّت (علیه السلام) مرتبط باشد می دانند و سپس در همین راستا مکتب بابیه و غیر آن ظهور کرد که اینها همه از نتایج مکتب اخبارى است.

    اگر عزیزان این مباحث را بپسندند، در آن توقف خواهم کرد تا بدانید بسیارى از افکارى که در ماهواره ها و منابر، به خصوص آنچه برخى از مدّاحان در ایران و در جهان عرب مطرح مى کنند، اساساً نظریات اخباریون نیست، بلکه آراء شیخیه و کشفیه و رکنیه است که غلات رسمى زمانۀ ما هستند در حالی که وقتی به قرآن و روایات اهل بیت (ع) رجوع می کنیم، مى بینیم که امامان (سلام الله علیهم) چقدر از غلات شکایت کرده اند، و اکنون مکتب غلات با مبانى جدیدى که عمدتاً مبتنی بر رویکرد رواییِ افراطی در عقائد می باشد فعال شده است.

    بنابراین وظیفۀ تمامی ماست که در راه مکتب اهل بیت (علیهم السلام) با همۀ وجود، جان فشانى و فداکارى کنیم و مکتب حقیقى ائمه (ع) – که ریشه در آیات قرآن، مبانی قطعی عقلی و روایات معتبرِ موافق با قرآن دارد – را به دنیا معرفی کنیم نه آن چیزى که اکنون از منابر و شبکه ها و ماهواره ها و… مى شنویم که غالباً متّخذ از روایات است؛ یعنی همان چیزی که ما از آن به «اسلام محوریة الحدیث» در مقابل «اسلام محوریة القرآن» تعبیر نموده ایم و سالهاست دربارۀ آن داد سخن داده ایم.

    برگرفته از درس خارج اصول: ۴ صفر ۱۴۳۵ (۱۶/۹/۱۳۹۲).

    • تاریخ : 2017/10/21
    • تعداد مشاهده : 1619

  • ویدیوهای ویژه