بایگانی مقالات

  • فقه المراه (جلسه سوم)

  • نمای کلی بحث

    در این جلسه دو مطلب را بیان خواهیم نمود. مطلب اول مربوط می شود به یک مقدمه درباره روش مواجهه با روایاتی که پیرامون زنان در منابع حدیثی وارد شده است.

    و مطلب دوم هم به بیان و تحلیل تعدادی از روایات – که منشأ برداشت های غلط نسبت به جایگاه زنان شده – پرداخته و در ذیل آن، دو عنوان ناقص العقل و ناقص الإیمان بودن زنان را مورد بررسی و ارزیابی قرار می دهد.

    ۱⃣ مطلب اول: روش صحیح مواجهه با روایات مربوط به زنان

    در این مطلب که در حکم مقدمه ای برای ورود به بحث است، باید توجه داشت هر آنچه در منابع روایی ما نقل شده قابل استناد نمی باشد، بلکه در بررسی یک روایت، حداقل باید شش شرط رعایت شود:

    شرط اول: روایت از معصوم (ع) صادر شده باشد (یعنی صدورش قطعی باشد).

    شرط دوم: روایت در صورت امکان نقل به الفاظ باشد نه نقل به معنی؛ زیرا روایتی که نقل به معنا باشد فهم و اجتهاد راوی از روایت است و اجتهاد راوی برای دیگران حجت نمی باشد (مگر با رعایت یک سلسله ویژگی ها که نهایتا ما را به این نتیجه برساند که محتوای اصلی روایت دچار تغییر اساسی نشده است).

    شرط سوم: روایت در مصادر معتبر ذکر شده باشد (به عنوان مثال، روایتی که در منابع مکتوب قرن دهم آمده و هیچ اثری از آن در منابع اصلی قرون اولیه نیست را نمی توانیم از نظر مصدری معتبر بشماریم).

    شرط چهارم: مؤلف کتابی که روایت در آن ذکر شده است، معتبر باشد.

    شرط پنجم: سند روایت معتبر باشد.

    شرط ششم: متن روایت معتبر باشد (به عنوان مثال با اصول اعتقادی قطعی ما در تضاد نباشد).

    با ذکر این مطلب مقدماتی به سراغ اصل بحث یعنی مطلب دوم می رویم.

    ۲⃣ مطلب دوم: برخی روایات که موجب سوء برداشت و تنزل جایگاه زنان شده است

    نمونه اول: روایات ناظر به ناقص العقل بودن زنان

    یکی از مطالب مشهوری که بین غالب علما و به تبع ایشان در میان مردم و جوامع اسلامی تلقی به قبول شده، ناقص العقل یا همان کم عقل! بودن زنان است.
    بر این مسأله، آثار و نتایجی مترتب می شود از جمله اینکه زنان یا اصلا نباید مورد مشورت قرار گیرند و یا اگر به هر دلیل طرف مشورت قرار گرفتند، بر خلاف رای آنان عمل شود!! چرا که در مشورت اصولا باید با کسانی مشورت شود که از نظر عقلی کامل و قابل اطمینان باشند؛ لذا در بعضی از روایات وارد شده است که اگر با زنان مشورت کردید، نهایتا هر آنچه آنها گفتند شما بر عکس آن عمل کنید! زیرا رشد و هدایت شما در گرو مخالفت با نظر آنان می باشد!!
    در آینده بیان خواهیم نمود که این روایات بی اساس چگونه در موروث روایی شیعه و سنی وارد شده و عوامل داخلی و خارجی جعل اینگونه روایات چیست.
    در ادامه به چند روایت در این زمینه اشاره می کنیم.

    ➖ روایت اول:
    امیرالمؤمنین علیه السلام در نامه به امام حسن(ع) فرمودند:
    بر حذر باش از مشورت با زنان! چرا که نظرات زنان نقص دارد (و این نقص از ناقص العقل بودن آنان نشأت گرفته است) و تصمیم آنها به سستی می گراید. پس آنها را در پوشش کامل نگاه دار؛ چرا که این پوشش برای آنها بهتر است و مانع خروج آنها از منزل شو؛ زیرا خروج آنها از منزل همچون وارد شدن کسی در خانه ات می باشد که به او اطمینان نداری و اگر می توانی کاری کن که جز تو مرد دیگری را نشناسد.
    (کافی:ج۱۰:ص۶۰۶،روایت ۹۵۰۰)

    ➖ روایت دوم:
    امام صادق(ع) فرمودند: اگر زنان، شما را به معروفی امر نمودند با آنان مخالفت کنید؛ به این دلیل که اگر به امر آنان گوش دهید، زمینه ای فراهم می شود که شما را به منکرات فرا بخوانند! (یعنی با گوش دادن به امر به معروف آنها، کم کم مجبور می شوید به منکرات آنها هم گوش فرا بسپارید! به عبارت دیگر، اگر آنها شما را به معروف امر کنند، کم کم به این کار عادت می کنند و طمع می کنند تا شما رو به منکرات نیز امر کنند! پس به امر به معروفشان گوش فرا ندهید تا در دام امر به منکرشان نیافتید!)
    روایت فوق اشاره می کند که امر به معروف و نهی از منکر، تنها مختص به مردان است!!!
    (کافی:ج۱۱:ص۱۸۵)

    ➖ روایت سوم:
    رسول خدا (ص) هنگامی که آماده جنگ می شدند زنان خود را صدا می زدند و از آنها می پرسیدند در جنگ چه کاری انجام دهیم و در امور جنگی با آنها مشورت می نمودند و سپس خلاف آنچه را که زنانشان می گفتند انجام می دادند!
    (همان:ص۱۸۶)
    طبق این روایت (که البته صدور یا عدم صدورش محل بحث است)، پیامبر اکرم (ص) یک قاعده جنگی را بیان می نمایند که پیروزی در جنگ در گرو مخالفت با نظر زنان است!

    ➖ روایت چهارم:
    «وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُم»؛
    سوره النساء/۵ (اموالتان را به سفیهان ندهید).

    روایاتی در ذیل این آیه شریفه بیان شده است که مراد از سفیه را زنان معرفی می کند (یعنی کسی که نمی تواند اموال خود را مطابق مصلحت خود خرج کند).
    زنان چون ناقص العقل هستند، سفیه می باشند و اموال خود را نمی توانند به درستی خرج کنند؛ لذا نتیجه ای که بر آن مترتب می شود این است که زنان به خاطر سفاهت نمی توانند استقلال مالی داشته باشند! یعنی اصل این است که همه زنان سفیه هستند مگر اینکه خلاف آن ثابت شود!

    در وسائل الشیعه جلد ۱۹ صفحه ۸۴ روایتی از امام موسی کاظم (ع) نقل
    شده است که حضرت می فرمایند:
    هیچ کس بعد از زنان از شارب الخمر سفیه تر نمی باشد! (یعنی سفیه ترین سفیهان زنانند و در مرتبه بعد کسی است که شراب می خورد).

    نمونه دوم: روایات ناظر به ناقص الایمان بودن زنان

    در بعضی از احادیث بیان شده است که زنان ناقص الإیمان هستند، حال سوال این است که چرا ایمان زنان ناقص است؟!
    آیا این ناقص الإیمان بودن آنها یک امر اختیاری است یا یک امر وجودی و تکوینی و مرتبط با خلقت آنها؟
    واضح است که ویژگی حیض دیدن – که در برخی روایات، علت نقص ایمان زنان شمرده شده – یک امر تکوینی و خارج از اختیار زنان است.

    بر این اساس، چطور ممکن است خداوند ویژگی حیض شدن و نخواندن نماز و نگرفتن روزه را در ایشان قرار دهد و به همین خاطر، ایشان را با کم کردن ایمانشان مجازات کند؟! آیا این مطلب با عدل الهی سازگار است؟!

    اینکه خداوند یک ویژگی را در انسان ها به طور تکوینی – که خارج از اختیار و توان آن ها است – ایجاد کند و سپس به خاطر همان خصوصیت، از ایمان آنها بکاهد و زنان به خاطر همین نقص ایمان، از بسیاری از کمالات و مقامات و پیشرفت ها محروم بمانند، بر خلاف عدل الهی است!

    پس اگر بپذیریم نقص ایمان زنان به خاطر ویژگی طبیعی حیضشان (که در بعضی از روایات بیان شده) با عدل الهی ناسازگار می باشد، لازمه اش این است که متن این روایات معتبر نبوده و اصلا از سوی معصومین (ع) صادر نشده است (فقدان شرط ششم استناد به روایت که در مقدمه ذکر نمودیم).

    بنابراین، این دسته از روایات هیچ ارزش و اعتباری ندارند و نمی توان به آنها استناد نمود. در ادامه به دو نمونه از این اخبار اشاره می کنیم.

    ➖ روایت اول:
    امام باقر(ع) می فرمایند:
    عادت ماهیانه زنان – که نقصان ایمان آنها به خاطر همین امر می باشد – نجاستی است که خداوند به واسطه آن، زنان را از خود دور کرده است!!
    (من لا یحضره الفقیه:ج۱:ص۴۹).

    همان طور که مشاهده می کنیم لحن این روایت، عقوبت خاصی را برای زنان به خاطر یک امر غیر اختیاری بیان می نماید! چه عذاب و عقوبتی برای انسان بالاتر از دوری از خداوند است؟!

    ➖ روایت دوم:
    أبن عباس نقل می کند:
    سپس به حواء ندا داده شد که چه کسی تو را از خیرات و زینت هایی که در آن بودی منع نمود؟
    حواء پاسخ داد:
    معبود و مولای من این دوری من از نعمت های بهشت به خاطر خطاهایم بود و ابلیس با مکر خود به من نیرنگ زد و مرا فریفت و به حق و عزت تو قسم یاد نمود که من از خیرخواهانم و من گمان نمی کردم که بنده ای از بندگان تو به دروغ قسم یاد نماید.

    خداوند متعال در پاسخ به حواء فرمود:
    اکنون از بهشت برای همیشه خارج شو و [به خاطر خطایت] تو را ناقص العقل و ناقص الدین و ناقص المیراث قرار دادم.
    (مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۲۸۶، ح۲).

    ▪️ همانگونه که از روایت فوق مشخص می شود اصل خطای اولی به حواء (جنس مؤنث) نسبت داده شده است و این نسبت در فرهنگ مسیحیت و یهودیت نیز وجود دارد و در آینده صحت یا عدم صحت این نسبت را بررسی می نماییم.

    اجمالا باید عرض کنم این دسته از روایات که خطای نافرمانی خداوند و اخراج از بهشت را در درجه اول به زنان نسبت می دهند نیز، به گونه ای صریح با آیات قرآن در تعارض اند! و به همین دلیل باید طرد شوند.

    • تاریخ : 2017/11/22
    • تعداد مشاهده : 1835

  • ویدیوهای ویژه