هر حدیثی را به صِرف اینکه حدیث است و در منبع معتبری آمده، نباید پذیرفت!
در مواجهه با احادیث، نباید خوش باور و سطحی نگر بود!
روایات را تنها در صورتی که واجد شروط و معیارهای لازم باشند، می توان پذیرفت.
به اعتقاد آیت الله حیدری، پذیرش روایات دارای یک سلسله شروط و قواعد علمی است؛ یعنی به محض اینکه چشم انسان به روایتی افتاد نباید آن را بپذیرد، حتی اگر آن روایت با سند صحیح در منبع معتبری آمده باشد!
به بیان دیگر، قبول روایات و عمل طبق آن ها، یک امر سلیقه ای و بی ضابطه نیست که هر کسی (چه عالم و چه غیر عالم) کتاب روایی را باز کند و هر آنچه در آنجا دید را تلقی به قبول کند و صدور آن را به معصومین (علیهم السلام) نسبت دهد!
بر خلاف آنچه که بسیاری از اهل علم گمان می کنند، «صحّت سند» به تنهایی، مجوزی برای پذیرش و عمل به روایات نیست! اینکه کسی بگوید فلان روایت درست است و باید بدان عمل کرد، تنها به این دلیل که سندش صحیح می باشد، دیدگاه کاملاً اشتباهی است و از نوعی سطحی نگری و ساده انگاری در مواجهه با روایات نشأت می گیرد.
بر اساس مبانی حدیثی و رجالی علامه حیدری، پذیرش روایات منوط به سه شرط است؛ یعنی هر وقت با حدیثی – در هر منبع معتبر یا غیر معتبری که باشد – مواجه شدیم، باید ببینیم این سه شرط در آنها وجود دارد یا نه. اگر وجود داشت، آن را می پذیریم و به مقتضای آن عمل می کنیم، اما اگر فاقد شروط سه گانه بود، به آن توجهی نمی کنیم!
در ادامه، به بیان سه معیار مذکور می پردازیم.
شرط اوّل: روایت، باید «نقل به الفاظ» باشد
نخستین شرط در قبول روایات این است که «نقل به الفاظ» باشند؛ یعنی هم «محتوا» از سوی معصوم (ع) بوده باشد و هم در «الفاظی» که خود اهل بیت (ع) فرموده اند، تغییری پدید نیامده باشد. به بیان دیگر، اگر راوی، مطلبی را از یکی از معصومین (ع) شنید، علاوه بر حفظ «محتوا»، باید سعی کند «عین الفاظ» معصوم را هم به ما منتقل کند؛ چرا که هر لفظی بار معنایی خاصّ به خود را دارد و اهل بیت (ع)، حتی الفاظ را هم از روی حکمت انتخاب می کنند؛ لذا وقتی لفظ تغییر پیدا کند، در خلوص و عمق معنا هم – کما بیش – اثر می گذارد.
پس اوّل باید مطمئن شد که راوی، عین الفاظ روایت را منتقل کرده است، اما اگر به هر دلیل برای ما مشخص شد که یک روایت، نقل به الفاظ نشده بلکه نقل به معنا است، در اینجا روایت مورد بحث را کنار نمی گذاریم و آن را بی اعتبار نمی شماریم، بلکه سراغ شرط دوم می رویم.
شرط دوّم: در صورت نقل به معنا بودنِ روایت، راوی آگاه به معیارهایِ صحّتِ نقل به معنا باشد
اگر روایتی نقل به الفاظ نبود؛ یعنی نقل به معنا بود، اگرچه در همان ابتدا طرد نمی شود، اما پذیرش آن متوقف بر شرط دیگری است و آن اینکه راوی باید بداند چطور کلام معصوم را نقل کند که تغییر محسوس و قابل توجهی در معنای آن ایجاد نشود!
به دیگر سخن، فقط روایت کسی را می توان پذیرفت که از قواعد انتقال صحیح روایت، آگاهی کافی داشته باشد؛ وگرنه – ولو آدم صالح و موثّقی هم که بوده باشد – ممکن است ناآگاهانه و غیر عامدانه، محتوای کلام معصوم را تغییر بدهد و چیزی را به نام روایت نقل کند که با معنای اصلی و اولیه، متفاوت و حتی متعارض باشد!
به عنوان مثال، برای همۀ ما پیش آمده که به مدت یک ساعت پای سخنان یک عالم یا سر کلاس درس نشسته ایم، اما پس از اتمام جلسه و بیرون آمدن، عین الفاظ و همۀ جملات گوینده بدون کم و کاست در خاطرمان باقی نمانده، بلکه فقط معنای کلی و لبّ سخن او در حافظۀ مان ثبت شده است. علاوه بر آن، بارها تفاق افتاده که وقتی خواسته ایم اصل سخن گوینده را به دیگران – به صورت نقل به معنا – منتقل کنیم، کسی که در همان جلسه در کنار ما حضور داشته، به ما گفته که گوینده منظورش چیز دیگری بود و شما مدعای او را اشتباه فهمده اید و الان هم دارید به دیگران اشتباه انتقال می دهید!
بنابراین باید گفت اصل اولیه در پذیرش روایاتی که “نقل به معنا” شده اند، این است که راوی از شروط و ملاک هایی که مصونیت معنا از تغییر را تضمین می کنند، اطلاع داشته باشد؛ وگرنه حدیث او هر چند سندش صحیح بوده و در منبع معتبری آمده باشد، مورد قبول واقع نمی گردد؛ چرا که ممکن است آگاهانه یا ناآگاهانه و از روی اشتباه و خطا و غفلت، معنای کلام معصوم را تغییر داده باشد و چیزی را که اهل بیت (ع) نفرموده اند را به ما رسانده باشد، یا اینکه آن را با زیاده و نقصان نقل کرده باشد!
شرط سوّم: در صورت فقدان دو شرط فوق، روایت باید توسط «سایر قرائن»، تقویت شود!
اگر به روایتی بر خوردیم که اولاً «نقل به الفاظ» نبود، ثانیاً در صورت «نقل به معنا» بودن، راویِ آن نسبت به شرایطِ صحّتِ نقل به معنا بی اطلاع بود، روایت مذکور را نمی توان پذیرفت، مگر در صورتی که شرط سوم دربارۀ آن احراز گردد؛ یعنی از طریق قرائن دیگر همچون آیات قرآن، احکام قطعی عقل، سایر روایات معتبر و قطعی الصدور، اعتبار کتاب، جایگاه علمی مؤلف کتاب حدیثی، حقایق مسلّم تاریخی، قوانین علمیِ اثبات شده و غیره، نسبت به صحّت آن حدیث، اطمینان حاصل شود.
پس اگر یک حدیث که نقل به معنا شده بود، از طریق راویِ ناآگاه به شرایطِ نقل به معنا در کتب حدیثی آمده بود، صحّت یا عدم صحّت آن باید در حالت تعلیق و امکان قرار گیرد (نه ردّ شود و نه قبول گردد) تا اگر از طریق سایر قرائن و شواهد، به صحّت صدور آن اطمینان حاصل شد، پذیرفته گردد و چنانچه قرینه ای بر صحّت آن یافت نشد و یا با سایر معیارها همچون آیات قرآن، احکام قطعی عقلی و غیره در تخالف بود، طرد شود!
دو نکته مهم:
لازم به ذکر است آشنایی با بحث های حدیثی و رجالی – به ویژه بر اساس مبانی متفاوت و بعضاً جدید آیت الله حیدری – به مخاطبان گرامی این امکان را می دهد تا در مواجهه با آیات و روایات، از نگرش عمیق تری برخوردار شده و هر سخن و اعتقادی را به بهانۀ اینکه حدیث است و در یکی از منابع روایی وارد شده، نپذیرند تا اینکه صحّت صدور آنها – از سوی متخصّصین و اهل فنّ، و نه هر عالِمی!! – برای ایشان محرز و مشخّص گردد.
باید توجه داشت که عدم به کار بستن شروط سه گانه فوق در قبول روایات، به معنای خروج از حیطه “اسلام القرآن” (اسلام قرآن محور) و ورود به حوزه “اسلام الحدیث” (اسلام حدیث محور) است! حتی اگر صاحب یکچنین رویکردی، “در مقام نظر”، خود را “اصولی” بداند و از “اخباری گری” برائت بجوید!، اما “در مقام عمل”، اخباری محسوب می شود؛ چرا که یکی از نشانه ها و ویژگی های بارز تفکر اخباری، “اصالت و تقدم روایات بر قرآن” است!