محضر مبارک حضرت آیت الله حیدری(دام ظله)؛
سلام علیکم،
تعریف، اقسام و دامنۀ اجتهاد از نگاه حضرتعالی چیست؟ (مختصر بفرمایید)
در جواب بیان می شود که:
«اجتهاد به معنای عام» و «اجتهاد به معنای خاصّ»
از نظر علامه حیدری «اجتهاد» بر دو قسم است: «اجتهاد به معنای عام» و «اجتهاد به معنای خاصّ». «اجتهاد خاص» هم به دو نوع: «اجتهاد در فروع دین» و «اجتهاد در اصول دین» تقسیم می شود.
«اجتهاد به معنای خاصّ» در حوزۀ «فروع» عبارت است از: وصول به مقام تخصّص در حوزۀ احکام فقهی دین؛ یا همان برخورداری از قدرت استنباط احکام شرعی فرعی، از منابع آنها به نحو تفصیلی و مستدلّ. و «اجتهاد به معنای خاصّ» در زمینۀ «اصول» هم عبارت است از: متخصّص و صاحب نظر شدن در امور فکری و اعتقادی دین، از روی دلیل و با پشتوانۀ شناخت تفصیلی و جزئی از مسائل.
و اما «اجتهاد به معنای عامّ» عبارت است از: متخصّص و مجتهد شدن در «همۀ» دین (و نه «جزئی» از دین که همان احکام فقهی باشد)؛ به این معنا که یک عالِم، در همۀ ابعاد و ساحت های معارف دینی اعم از اعتقادات، اخلاق و فقه اطلاعات تفصیلی داشته باشد و بتواند به طور استدلالی سخن بگوید و موضع اسلام را مشخص کند: “فالاجتهاد هنا: هو التخصّصُ في علوم الشريعة من العقيدة والأخلاق والفقه الأصغر” (منهاج الصالحین، ص ۱۰).
نکتۀ مهم
در میان علما و اهل تحقیق، عمدتاً این دو نوع اجتهاد به وضوح از یکدیگر تفکیک نمی شوند و به همین دلیل، عده ای که به یکی از آنها وصول پیدا می کنند، توهم می کنند که در قسم دیگر هم اجتهاد برایشان حاصل شده است! و از این طریق مشکلات متعدّدی را، هم برای خودشان و هم برای دیگران درست می کنند!! در حالی که اگرچه بین این دو نوع اجتهاد، «ارتباط» هست اما «تلازم» نیست!؛ یعنی اگر کسی به یکی از آنها دست یابد، بهتر می تواند در دیگری هم توفیق حاصل کند (ارتباط بین علوم)؛ اما این طور نیست که اگر کسی مجتهد به معنای خاصّ شد، «لزوماً» مجتهد به معنای عامّ هم شده باشد و بالعکس! (تلازم بین علوم).
صورت های سه گانۀ اجتهاد و تفکیک آنها از یکدیگر
به بیان دیگر، اساساً اجتهاد و مجتهد شدن در علوم اسلامی، به «سه شکل» قابل تصوّر است:
۱. اجتهاد در زمینۀ «فروع» و آموزه های «فقهی» دین
۲. اجتهاد در زمینۀ «اصول» و آموزه های «اعتقادی» دین
۳. اجتهاد در زمینۀ کلّ معارف دین (اعم از «اصول» و «فروع» دین، به صورت توأمان، متوازن و مرتبط با یکدیگر).
با توجه به مطلب فوق، کسی که در همۀ بخش های آموزه های دینی به مرتبۀ اجتهاد و تخصّص رسیده (صورت سوّم) – به اصطلاح علامه حیدری – «مجتهد مطلق» محسوب می شود؛ یعنی هم در «اصول دین» و هم در «فروع دین» صاحب نظر شده و می تواند با اتّکاء به شناخت تفصیلی و استدلالی بگوید: «نظر اسلام دربارۀ فلان موضوع اعتقادی یا فقهی چنین است!»:
«أن يكون [مجتهداً] في جميع المعارف الدينية، العقائدية منها والعملية؛ استناداً لقوله تعالى: لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ (التوبة: ۱۲۲)، وهذا ما نصطلح عليه بالاجتهاد المطلق» (منهاج الصالحین، ص ۱۵).
اما کسی که به صورت تک بُعدی فقط در زمینۀ «فروع دین»، و یا تنها در حیطۀ «اصول دین» متخصّص شده باشد، «مجتهد متجزّی» قلمداد می شود؛ یعنی فقط در یک بخش و جزء دین به اجتهاد رسیده، ولی شناخت او نسبت به سایر ابعاد معارف دینی، کلّی، اجمالی و غیر تخصّصی است؛ و لذا هر آنچه که در آن زمینه ها بگوید، غیر کارشناسانه بوده و نزد اهل فن، مسموع نخواهد بود!
بین اهل علم، فراوان اند افرادی که مثلاً در حوزۀ بحث های فقهی و عملی دین، مجتهد شده اند، اما از مباحث عمیق و پیچیدۀ اعتقادی از قبیل توحید و اسماء الله و نبوت و امامت و وحی و معاد و برزخ و معرفت نفس و غیره اطلاعات دقیق، تفصیلی و اجتهادی ندارند. در مقابل، افراد دیگری هم هستند که سالها فلسفه و عرفان و کلام خوانده اند و در تجزیه و تحلیل مسائل اعتقادی بسیار توانمند و متبحّر هستند، اما در میدان بحث های فقهی و اصولی حرفی برای گفتن ندارند!