بایگانی مقالات

  • نظریۀ جواز تعبّد به جمیع ادیان و مذاهب الهی و غیر الهی!

  • یکی از مهمترین و چالش برانگیزترین مبانی دین شناختی آیت الله حیدری که بیشتر به حوزۀ «فلسفۀ دین» مربوط می شود، نظریه ای است که بر اساس آن، پیروان همۀ ادیان و مذاهب – اعم از الهی و بشری – بنا به شروطی، مُجاز بلکه واجب است بر همان اعتقادات خود باقی بمانند و در آخرت نیز رستگار شوند.

    مهمترین ملاک در حقانیّت و نجات پیروان ادیان و فِرَق گوناگون، «حجیّت» و «در دست داشتن دلیل» و برهان است؛ به این معنا که هر کس برای صحّت اعتقادات خود دلیل داشته باشد و طبق همان دلیل و باور خود – که واقعاً آن را حق می داند – عمل هم کند، در قیامت معذور و بالاتر مأجور خواهد بود! چنانچه پیروان یک دین، مذهب و مکتبی، واقعاً به دنبال حقیقت بوده باشند و پس از مطالعه و بحث و تحقیق در حدّ توان خود، نهایتاً مصداق حقّ را در یک آیین خاص تشخیص داده باشند، حتی اگر در قیامت خلاف دیدگاه ایشان کشف شود، باز هم معذور و مأجور خواهند بود و به بهشت می روند؛ زیرا در حدّ توان فکری خود به مطالعه، تحقیق و تأمّل پرداخته، و در نتیجه قطع برایشان حاصل شده که فلان اعتقاد و نظام فکری صحیح است؛ چرا که تطابق یا عدم تطابق اعتقادات با واقع (مقام ثبوت و نفس الأمر) خارج از توان عقلی (مقام اثبات) انسان هاست و خداوند هم کسی را بیش از ظرفیت فکری و عقلی اش تکلیف نمی کند!: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»؛ بقره/ ۲۸۶ (خداوند هيچ كس را جز به اندازۀ توانايی اش تكليف نمی کند).

    هر آنچه که عالمان ادیان بدان اعتقاد دارند و هر دلیل و استدلالی که برای صحّت مدعای خود اقامه می کنند، تنها و تنها در حیطۀ فکر و ذهن خودشان است (مقام اثبات)، اما «احراز» اینکه اعتقادات پیروان کدام یک از ادیان و مذاهب، لزوماً مطابق با واقع و لوح محفوظ است، خارج از قدرت انسان هاست و فقط خداوند و معصومین (علیهم السلام) هستند که می توانند به نحو قطعی و صددرصد بگویند فهم و برداشت چه کسانی مطابق با نفس الأمر و منطبق بر علم الهی و باطن عالم است؛ دیگران فقط از عالم ذهن خود (مقام اثبات) خبر می دهند که ممکن است مطابق با واقع یا مخالف با واقع باشد.

    به بیان دیگر، همۀ افکار انسان اعم از پیش فرض ها و مبانی و مقدمات استدلال و نتایجی که به درستی یا نادرستی آنها قطع حاصل کرده، صرفاً در حیطۀ اندیشه و ذهنیات اوست که به آن «مقام اثبات» یا عالَم ذهن می گویند، اما اینکه گزاره های ذهنی، اندیشه ها و افکار انسان (علوم حصولی)، لزوماً مطابق با عالَم خارج و ظرف واقع است یا نه (مقام ثبوت و نفس الأمر)، احدی نمی تواند در این دنیا آن را به نحو یقینی و صددرصد مشخّص و تضمین کند؛ زیرا اگر انسان ها از یکچنین قدرت و توانی برخوردار بودند، در هیچ علمی اختلاف دیدگاه پدید نمی آمد و هیچکس سخن نادرست بر زبان نمی آورد؛ به این دلیل که عقیده خود را مطابق با واقع می ساخت تا از وقوع خطا پیشگیری کند!! اختلاف نظرهای فراوان و تعارض آرائی که در همه علوم از جمله علوم اسلامی شاهدیم، گواهی عینی بر صدق این مدعاست. جالب آنکه همه هم ادّعا می کنند حقیقت نزد آنهاست و سخن و مدّعا و دلیل ایشان کاملاً مطابق با واقع است!

    بله، واقع یکی است و از میان اقوال متعارض، فقط یکی از آنها مطابق با واقع است و همۀ آنها در آن واحد نمی توانند درست باشند، اما اینکه دقیقاً نظر چه کسی به طور خاص و یقینی مطابق با خارج و نفس الامر است، چیزی است که جز به احتمال نمی توان از آن سخن گفت! می توان به قطع رسید، اما قطع اصولی و نه یقین منطقی یا همان یقین بالمعنی الأخصّ! (اعتقاد جازم صادق ثابت). باید توجه داشت که طبق این مبنا، از یک سو «شکاکیّت» – که حاکی از شکّ در همۀ امور و عدم قطعیّت است – و از سوی دیگر «نسبیّت» – به معنای حقّ و درست دانستن همۀ آراء – مردود است؛ به این علت که اساس نظریۀ مختار مبتنی بر تئوری احتمال و حجیّت قطع است و نه شکّ و لاادری گری!

    و اما اینکه کسی در باطن خود به درست و حق بودن یک دین یا مذهب خاص پی ببرد و یقین حاصل کند که اعتقاد خودش باطل است، اما با این وجود عناد بورزد و در مقابل عقیدۀ حق، مقاومت کند، مربوط می شود به خداوند که علام الغیوب است؛ چرا که ما انسان های غیر معصوم نمی توانیم مشخص کنیم آنکه اعتقاد ما را – که به زعم خودمان حق است – انکار می کند، این انکارِ او “از روی استدلال” است و واقعاً دلیل ما برایش تامّ نیست و چند اشکال به آن وارد می داند، یا اینکه “از سَر هوای نفس” و تعصّب و لجاجت و شهوت و غیره، باور ما را ردّ می کند!!

    لازم به ذکر است که این نظریه، دارای مبانی متعدّد معرفت شناختی، کلامی، تفسیری، روایی و اصول فقهی است که علامه حیدری آنها را در جای خود، طرح، تبیین و مستدل نموده و بدیهی است در این نوشتار بسیار کوتاه نمی توان همۀ ابعاد آن را به تفصیل روشن و مبرهن کرد.

    بنابراین ذکر نظریۀ مذکور در اینجا، صرفاً به منظور فتح باب و اشاره به لبّ و چکیدۀ آن است تا ضمن ایجاد انگیزه برای مخاطبان گرامی، زمینه برای طرح سؤالات و تأمّلات بعدی در میان اهل علم و تحقیق فراهم گردد.

    گفتنی است بر خلاف نظر سطحی و ابتداییِ عده ای از ناآشنایان با این سنخ مباحث، «نظریۀ جواز تعبّد آیت الله حیدری»، با «نظریۀ پلورالیزم (کثرت گرایی دینی) جان هیک»، چه از حیث نقطۀ آغاز و استدلال، و چه از جهت مبانی معرفت شناختی و دین شناختی، تفاوت های متعدّدِ بنیادین دارد که تفصیل آن به زودی (و به یاری خدا) در قالب یک مقاله مستقل و تطبیقی، به محضر اهل علم تقدیم خواهد شد. اگر چه در این میان، وجوه اشتراکی نیز وجود دارد.

    همچنین باید افزود که یکی از آثار علمی و عملی این مبنای بسیار مهم، خشکاندن ریشۀ تکفیر، آدم کشی، خونریزی و توهین بین پیروان جمیع ادیان، مذاهب و مکاتب الهی و غیر الهی است.

    باید عنایت داشت – بر خلاف آنچه که برخی گمان می کنند – این نظریه چنانکه به دلیل آن اجمالاً اشاره شد (ابتناء بر نظریه احتمال و حجیت “قطع”)، نه به «شکاکیت» منجر می شود و نه به «نسبی گرایی» تن می دهد! و اما چگونگی این مطلب به نحو مبسوط، باید در جای دیگر و فرصتی مناسب دنبال شود.
    مخاطبان گرامی برای اینکه از اصل این نظریه و استدل های عقلی و نقلی آن به طور دقیق آگاه شوند، می توانند به بحث «مواقف فی الصّمیم: نظریة جواز التعبّد بجمیع الملل والنحل»، در سایت عربی آیت الله حیدری رجوع کنند. این سلسله مباحث به زبان عربی و در ۲۲ جلسۀ ده دقیقه ای برگزار شده است. فایل صوتی، تصویری و متن آن هم به طور کامل در پایگاه اینترنتی مذکور موجود است.

    (همچنین جلسه ۱۳ از سلسله مباحث “من فکر السید الحیدری” نیز دقیقا مربوط به همین نظریه است)

    • تاریخ : 2018/09/01
    • تعداد مشاهده : 3773

  • ویدیوهای ویژه