به جای دسته گل، خون گلویم وقف دامانت / تو ابراهیمی و من هم ذبیح عید قربانت
میان خندة دشمن بیا از گریه آبم کن / که همچون قطرة اشکی، بگردم دور چشمانت
در آب افتاد دندان من و کردم دعا بر تو / مبادا بشکند از چوب دشمن دُرّ دندانت
تو روح احمد و ریحان زهرایی میا کوفه / که فردا می کنند این سنگ دل ها سنگ بارانت
ز چشمم پرده یک سو رفته و انگار می بینم / که بر گوشم رسد از نوک نی، آوای قربانت
به ظرف آب خونم ریخت و عکس تو را دیدم / که خون چهره ات می ریزد از لب های عطشانت
برای مرد گریه سخت باشد در دل دشمن / الهی بین دشمن کس نبیند چشم گریانت
به زیر تیغ دشمن آرزویم هست این مولا: / که می کردم هزاران بار جانم را به قربانت
تو تنها باغبان باغ توحیدی میا کوفه / که پر پر می شود یک روزه گل های گلستانت
کرامت کن به “میثم” چشم گریانی که تا محشر / بگرید بر تو و داغ دل و زخم فراوانت
شهادت سفیر مقتدر و باوفای حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام، جناب مسلم بن عقیل را تسلیت عرض می نماییم.
سعی شده است با دقت در تاریخ، گوشه ای از زندگانی این مرد رشید را مکتوب کنیم.
نگاهی به زندگانی حضرت مسلم بن عقیل