(بخش اول)
یکی از مطالب پذیرفته شده در میان عمدۀ عالمان مکتب تشیّع این است که اگر آیه ای از آیات قرآن کریم با یکی از احکام قطعی عقلی در تعارض بود، می توان دست از ظاهر آیه برداشت و به تأویل و توجیه آن پرداخت، البته به گونه ای که تأویل آیۀ مدّ نظر، مخالف ظاهر آن نباشد، بلکه در طول آن و قابل جمع با ظاهر آیه باشد.
به عنوان مثال، مفسرین در مواجهه با آیاتی مانند: «يد الله فوق أيديهم» (فتح/ ۱۰)، «کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام» (الرحمن/ ۲۶) و غیره که ظهور در جسمانیّت خداوند (دست و صورت) دارند، از ظاهر آنها دست برداشته و تأویلی از آیه ارائه می دهند که مخالف حکم قطعی عقل نباشد و به عبارت دیگر، سعی می کنند به نوعی میان ظاهر آیات و احکام یقینی عقلی، تلائم و هماهنگی ایجاد کنند؛ چرا که پیش فرض کلامی آنان این است که اساساً بین «عقل» و «دین»، اختلاف و تعارضی وجود ندارد.
اکنون با توجه به مطلب فوق، باید سؤال را در ساحتی دیگر از یافته های بشری مطرح کرد و آن اینکه چنانچه ظاهر یک آیه با دستاوردهای قطعی علوم تجربی در تعارض بود، چه باید کرد؟! آیا باید به ظاهر آیه پایبند و ملتزم بود و حکم برآمده از مشاهدات تجربی را طرد نمود؟ یا اینکه باید از ظاهر آیه دست برداشت و آن را به گونه ای تأویل و تفسیر کرد که با نتیجۀ تحقیقات تجربی – که البته به مرتبۀ اطمینان و قطعیّت رسیده – متخالف نباشد؟
از دیدگاه ما نظر دوّم صحیح است؛ یعنی همان طور که بین «دین» و «عقل» تعارض وجود ندارد، بین «دین» و «تجربه» هم اختلافی نیست. بر این اساس، اگر یک تحقیق تجربی از مرحلۀ «فرضیه» فراتر رفت و به مرتبۀ «نظریه» و «قانون» ارتقاء یافت، از نظر عقلی و شرعی حجّت محسوب می شود و از همین رو، ظواهر نصوص دینی – اعم از آیات و روایات – نباید با آن در تنافی باشند. عالم دین باید بتواند بین ظاهر متن دینی و رهاورد علوم تجربی، هماهنگی و سازگاری ایجاد کند و نهایتاً تفسیری از دین ارائه دهد که در آن، نه تنها «دین» و «عقل» و «تجربۀ بشری» حتی الإمکان رودرروی هم قرار نگیرند، بلکه نوعی انسجام و همپوشانی بین آنها صورت گیرد. به عنوان نمونه، چنانچه به یک نظریۀ قطعی تجربی در حوزۀ مسائل پزشکی و درمانی برخوردیم به شکلی که همۀ پزشکان متّفق القول بودند که برای درمان فلان بیماری مهم، باید آن نظریه را در عمل به کار بست، اما از سوی دیگر، آن نظریه را با ظاهر یک آیۀ قرآن متعارض تشخیص دادیم، در این جا نمی توانیم به ظاهر آیه جمود داشته باشیم و به هر قیمتی آن را حفظ کنیم. در یکچنین مواردی، باید ظاهر آیۀ مورد نظر را تأویل کنیم و معنایی از آن به دست دهیم که یافته های علوم تجربی را ردّ نکند، البته به نحوی که تأویلمان مخالف ظاهر آیه هم نباشد، بلکه در طول آن بوده و با آن قابل جمع باشد.
ادامه دارد…