– هدف از این مسیر یا این فرآیند اصلاحگری چیست؟ چه هدفی را دنبال میکنید؟
– در واقع بایستی اندکی در این موضوع تامل نماییم. من معتقدم که این فرآیند اصلاحی، اهداف متعددی دارد؛ برخی از این اهداف، اساسی و اصلی و برخی دیگر فرعی و مترتب بر آن است.
من معتقدم ویژگی فرآیند علمی و اجتهادی، که از سنتهای تاریخی و علمی است، این است که به سستی یا آفت دچار میگردد.یعنی هنگامی که این شریعت با پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) آغاز و سپس در دوران امامان(علیهم السلام) استمرار یافت، تا اواسط قرن سوم که غیبت امام دوازدهم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) رخ داد، تا اینجا مشکل اساسی رخ نداد، گرچه برخی آفت ها هم بود، اما مشکل از کجا آغاز گشت؟پس از غیبت آغاز شد. حال فرآیند اجتهاد شکل گرفتو هنگامی که میگوییم فرآیند اجتهاد، یعنی آغاز اندیشه بشریو هنگامی که میگوییم اندیشه بشری، یعنی این فرآیند ممکن است به صواب یا به خطا رود؛ این موضوعی اساسی است.
اگر این اصل را قبول نمودیم که آنچه علمای هر مکتبی میگویندو عصمت ایشان نیز ثابت نگشته، طبیعتا ایشان چیزی را میگویند که ممکن است حق یا خطا باشد، این را همگان قبول دارند.چون مکتب اهل سنت، وجود معصوم پس از رسول خدا(صلی الله علیه و اله) را قبول ندارند، ما لااقل وجود معصوم را تا اواسط قرن سوم و اوائل قرن چهارم قبول داریم، اما پس از غیبت صغری فرآیند اجتهاد شکل گرفت، این اصلی است که بینندگان باید به آن توجه کنند.
اصل دیگر اینکه، ممکن نیست هیچ مجتهدی، هرچقدر هم که نبوغ و قدرت عقلی و علمی داشته باشد، با اجتهاداتش بتواند نظریات و اندیشههای قرون آینده تا هزاران سال را پوشش دهد، حال شاید برای یک یا دو یا سه قرن بتواند اجتهاد کند، اما پس از آن، ویژگی نوگشتن زندگی و پیشرفتی که عموما فکر بشری دارد، باعث عبور از آن اجتهادات خواهد شدو بهترین شاهد بر آنچه میگویم، تعدد شریعتهای الهی است. چرا شریعتها متعدد گشتند؟چرا ما پنج شریعت اصلی داریم؟چرا خداوند متعال باید صد و بیست و چهار هزار پیامبر مبعوث نماید؟چون بشریت در هر مرحلهای نیاز دارد تا احتیاجاتش برآورده شود، حتی شریعت الهی نیز نمیتواند برای تمام زمانهها نسخهای واحد ارائه دهد.
میپرسید پس در مورد شریعت آخرین چه میگویید؟میگویم خداوند متعال به شریعت خاتم توان و نیرویی داد، به همین دلیل ما در مکتب اهل بیت معتقدیم که خداوند متعال در این شریعت اکتفا به فرستادن پیامبر ننمود، بلکه پس از ایشان برای ما دوازده امام نصب نمود، چرا که این شریعت باید بتواند پاسخگوی نیازهای بشر تا رستاخیز باشد.
– و متن دینی ثابت و سرجای خود است.
– اما وقتی که اجتهاد بر نص دینی آغاز گردد، مسیر آنرا تغییر خواهد داد؛اگر چنین شد، هر مکتبی، هر چقدر هم توانایی داشته باشدو هر عالمی، هر چقدر هم توانایی و نبوغ داشته باشد، اجتهاداتش به مرحلهای میرسد که زمانه از آن عبور خواهد کرد. بر این اساس، من معتقدم که گذشت زمان باعث تزلزل اجتهاداتی خواهد گشت که مکتب بر اساس آن بنا گشته، پس نیاز به استحکامات نوین و تقویت و دوام دیگری دارد.
– برداشت نوین؟
– آری، برداشت نوین! به همین میخواهم برسم، اجتهاد سابق دیگر توان پاسخگویی به نیازهای زندگی را ندارد، از اینجا نیاز به خونی تازه و اجتهادی نو و برداشتی نوین داریم، برای تقویت و بازگشت استحکام به اساس مکتب فکری.
– آیا این به معنای نسبیت معرفت است؟
– خیر، ابدا! معرفت مطلق است، یعنی مکتب اهل بیت(علیهم السلام) حقایق ثابت و مطلقی دارد، اما من نمیتوانم به آن مطلق برسم، مگر به اندازه خود؛ پس نسبیت مرتبط به فهم من است، نه مرتبط به مکتب. تفاوت است بین اینکه واقعیت، نسبی استو بین اینکه فهم من از واقعیت به اندازه خود و زمان و اجتهاد من است، ممکن است به صواب و یا به خطا روم.
پس هدف اول از فرآیند اصلاحی، بازگشت توان و استحکام و دوام قواعد و پایههای مکتب است، تا بتواند به تمام نیازهای زمان پاسخ دهد.
هدف دوم، رهایی مکتب از دستبرد و جعل و دروغ و افترا و اجتهادات نادرست و ناخالصیها است.چون برخی از این ناخالصیها عمدی است، همانگونه که در میراث روایی استو برخی دیگر نیز اجتهادی است. یعنی مجتهد هنگامی که اجتهاد نمود، خطا کردو این خطا، بخشی از میراث دینی و منظومه اعتقادی میگردد و به تزلزل پایههای مکتب میانجامد، چون نادرست است و با دیگر بخشهای مکتب سازگار نیست.
– این اقتضا میکند که شما به متن دینی توجهی نکنید!
– خیر! متن دینی را اساسا خود حضرت حق مرتب نمود و این ویژگی و امتیاز قرآن نسبت به حدیث است. متن قرآن این توانایی را داراست که هرکس و در هر زمانی، اگر با سازوکار خود به آن مراجعه نماید، آنرا نو مییابد و دچار آفت نمیگردد. قرآن هیچگاه دچار آفت نمیشودو این تفاوت میان متن قرآنی و متن روایی است؛ نظرات مجتهدان نیز، چون بشری است دچار آفت میشود.
میگویید متن روایت نیز از جانب پیامبر(صلی الله علیه و اله) و امامان(علیهم السلام) صادر شده، پاسخ اینکه اگر متن روایی با همان الفاظ به دست ما میرسید [و از جعل و کذب مصون بود] این توانایی را داشت، اما در اغلب موارد، با معانیاش به دست ما رسید؛ یعنی راویِ روایت، نص سخن پیامبر(صلی الله علیه و اله) یا امام معصوم(علیهم السلام) را نقل ننمود، بلکه آنچه خود از سخن ایشان فهمید را نقل نمودو به این، نقل به معنا میگویند.
پس هدف دوم از این فرآیند اصلاحی این است، چگونه ناخالصیهایی که به اصول و مبانی مکتب فکری و اعتقادی رسید را پاک و حذف نماییم، چه از طریق دستبرد و دروغ و جعل و غلو و بیدینی ایجاد شد، چه از طریق اجتهادات خطای مجتهدان.
به همین دلیل مییابید که حضرت فرمودهاند: «ان فی کل خلف من امتّی عدلاً من اهل بیتی ینفی عن هذا الدین تحریف الغالین و انتحال المبطلین و تأویل الجاهلین»(در هر نسلی از امت من، فردی عادل از اهل بیت من وجود دارد که تحریف غالیان و نسبتهای ناورای اهل باطل و تأویل جاهلان را از دین، نفی میکند.)[۱]
هدف سوم از این فرآیند، رسانهای است و در رویارویی میان مکاتب فکری جای میگیرد.
ما هنگامی که خواستیم “اسلام اُموی” و رویکردی که “ابن تیمیه” تمام مبانی اعتقادی و فکری و تفسیری و دینی خود را بر آن بنا نمود، نقد نماییم، به سراغ میراث رواییای رفتیم که او بدان استناد مینمودو چون آن میراث روایی را باطل نمودیم، تمام این بنایی که بر اساس آن بنا شده بود، باطل گشت. این میراث روایی وسیلهای شد تا ابن تیمیه از مسیر درست منحرف گردد؛ حال اگر در میراث روایی ما نیز از این موارد باشد، پس دشمنان بیرونی مکتب خواهند توانست به این میراثِ باطل و وارد شده بر مکتب اهل بیت(علیهم السلام) برای تزلزل و متهم و ساقط نمودن آن، استناد کنند.
من از خلال این فرآیند اصلاحی، میخواهم سلاح را از دست دشمنان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) و از دست جاهلانِ درون مکتب بگیرم. خلع سلاح از دشمنان، تا با میراث ما نیایند و بگویند شما قائل به تحریف قرآن هستید و این نیز روایاتش در منابعتان!شما قائل به فلان موارد هستید و این نیز روایاتش در منابع اصلیتان!
پس من چه میکنم؟ میگویم آری اینها وارد گشته، اما خدا را شکر، علمای محقق ما گفتهاند که این موارد قابل قبول نیستند؛ این خلع سلاح دشمنان مکتب است تا به این روایات داخل گشته، بر اصول و مبانی مکتب استناد نکنند.
همچنین خلع سلاح جاهلان، همانطور که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) فرمودند: «تاویل جاهلان». اکنون برخی از پیروان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) تصور میکنند برای خدمت به مکتب، باید آن روایات دروغ و داخل شده را که غالیان جعل کرده بودند، استخراج و منتشر نمایند، به این عنوان که بخشی از اعتقادات یا میراثی است که عقیده و خرد شیعی را تشکیل میدهد.
– شاید بگویند ما چیزی را بر پیامبر(صلی الله علیه و اله) میبندیم، که لَه و به نفع ایشان است نه علیه و به ضرر ایشان!
– آری! لَه و نه علیه ایشان.
پس هدف سوم که من میخواهم بر آن توقف نمایم این است، اولا دشمنان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) را از سلاح تزلزل و تضعیف مبانی مکتب، خلع نمایم، دوما جاهلان درون مکتب را از تاویل، خلع سلاح نمایم.
اکنون شما اگر به برخی از این شبکههای فتنه و ناسزا مراجعه نمایید، داشته اصلی آنها، ناسزا و دشنام و لعن و تکفیر و براندازی است، چون واقعا اندوخته علمی ندارند، این دلیل ناتوانی این افراد و جهل این شبکهها و منبرهاست، حال چه از افراطیون اهل سنت باشند چه از سلفیهای افراطی شیعی!
ما تاکنون خدا را شکر، سلفیگری کُشتاری نداریم، که افرادی از شیعیان بیایند و دیگران را ذبح نمایند، این اکنون به عنوان یک پدیده وجود ندارد، اما سلفیگری تکفیری و حذفی و اتهامی و لعنی دیگران، این در برخی از شبکههای فتنه وجود دارد، با اینکه خدا را شکر تعدادشان محدود است.
پس هدف اساسی سوم از این فرآیند اصلاحی، خلع سلاح از دشمنان مکتب است تا به روایات ضعیف و داخل شده استناد ننمایندو همچنین خلع سلاح جاهلان درون مکتب، که تصور میکنند از طریق این روایات جعلی و داخل شده، به مکتب خدمت میکنند.
——————————————————-
* برگرفته از برنامه «وجه لوجه» ماه مبارک رمضان ۱۴۳۴ – ۹۲/۵/۱۴
[۱]- صدوق، ۱۴۱۶ ص: ۲۲۱