بایگانی مقالات

  • مبانی فطری حب اهل بیت علیهم السلام

  • روشن است که پیروی از نبی اکرم (صلّى الله عليه وآله) در شریعتی که بر او نازل شده، ضرورتی اساسی است و این پیروی نشان دهنده حب بنده به پروردگار و شرط اساسی برای محبوبیت پروردگار نزد بنده است.

    همچنین روشن است که پیروی از رسول الله (صلّى الله عليه وآله) به معنای پایبندی به گفته ها و رفتارهای ایشان است که یکی از آن ها، سفارشات مکرر ایشان به تمسک به عترت است، و به همین دلیل نتیجه می گیریم که پیروی از نبی اکرم (صلّى الله عليه وآله) و اهل بیت ایشان (علیهم السلام) و نیز محبت به همگی ایشان، نشان دهنده محبت واقعی بنده به پروردگار بوده و این پیروی و محبت موجب تحقق محبوبیت پروردگار نزد بنده می شود.

    اکنون می خواهیم اندکی به حقیقت این محبت و چگونگی تحقق آن بپردازیم. به عبارت دیگر، این محبت برای چیست و چه درجه ای از محبت از دوستداران خواسته شده است؟

    پذیرفته ایم که فطرت انسان بر اساس حب به کمال و تلاش برای رسیدن به آن خلق شده است، و این حب، به شدت خود را در وجود انسان نشان می دهد، و امر وجودی و ذاتی شدیدی بوده که نیازی به دلیل آوردن ندارد، چرا که آوردن دلیل برای امر ذاتی ممکن نیست، و پرسش از آن دقیقا همانند پرسش از اصل وجودش است.

    در پرتو این مسئله روشن می گردد که همه مراتب و مراحل کمال (چه مُلکی یا ملکوتی و چه بشری یا مَلائکی۱)، هدف سیر تکاملی انسان قرار می گیرد و انسان بر حسب مراتب کمال، برای رسیدن به غایت متعالی که همان کمال مطلق است، توشه برمی گیرد، علاوه بر آنکه انسان به حد ذات خود، مظهری از مظاهر اسماء حسنای الهی است از آن جهت که قدرت الهی، علم ، حیات، نوآوری و غیره در او متجلی شده است.

    شکی نیست که انسان به هر میزان که به کمالات بیشتری دست می یابد و به مراتب بالاتر و بزرگتری می رسد، مظهریت و تجلی اسماء حسنای الهی در او بیشتر می شود و بر عکس.

    همچنین شکی نیست که هر انسانی دارای کمالاتی است که موجب جذب و گرایش دیگران به او می شود، به همین میزان کسی که به کمالاتی بسیار بیشتر و بالاتر دست یافته جذابیت بیشتری دارد، چه رسد به کسی که وجودش از هرگونه قصور و نقصی (به جز جنبه نیازمندی به خدای تعالی) پاک است. پس شکی نیست که چنین کسی محوریت یافته و نقطه ای منحصر به فرد در مرکز دایره عالم امکان خواهد شد و او گوهری است که نظرها در همه افلاک عالم امکان به سوی اوست.

    پس زمانی که مشخص شود که اهل بیت(علیهم السلام)، همانا اولین و برترين مصداق همه آن چیزی هستند که تاکنون گفتیم و آنان به همه کمالات والای وجودی دست یافته اند و نزدیک ترینِ به کمال مطلق هستند و بی نیاز از هرگونه نیازی هستند، به جز نیازمندی به خدایِ غنیِ بی نیاز۲، و کسانی اند که سیل [دانش و فیض] از آنان جاریست و هیچ پرنده ای به بلندای [مقام] ايشان نمی رسد۳؛ فهمیده می شود که پیروی و محبت اهل بیت(علیهم السلام) مسئله ای است که انسان ها بر آن سرشته شده اند. بنابراین تمسک کننده به ايشان و دعوت کننده به سوى ايشان، در پرتو فطرت اولیه خود عمل می کند.

    به این ترتیب، دليل محبت اهل بیت(علیهم السلام) برای ما روشن گردید که عبارتست از امری وجودی در ما که تابع حب کمال متصل به ايشان است و در این هنگام، پرسش ها از سبب محبت به اهل بیت(علیهم السلام) پایان می یابد همچنانکه پرسش از اصل کمال جویی و چرايی حب به کمال پایان پذیرفت. (چرا که امری وجودی در ماست و نیازی به تعلیل ندارد).

    در پرتو این موضوع، اسرار فراوان و رازهای زیادی در برابر ما گشوده خواهد شد که شاید یکی از بارزترین آن ها که در روایات متعددی مطرح شده، علت نیاز به اقرار بر نبوت نبی اکرم(صلّى الله عليه وآله) و امامت علی و اهل بیتش(علیهم السلام) و پایبندی بر ولایت ایشان، از سوی انبیاء گذشته می باشد۴.

    همچنین بر این اساس وجهی دیگر برای روایت معتبر نبوی می یابیم که فرمود: «يا عليّ أنت قسيم النار تقول هذا لي و هذا لك»۵ (ای علی! تو تقسیم کننده آتش جهنمی که خطاب به آن می گویی این برای من (این بنده بهشتی است) و آن یکی برای تو) و در روایت دیگر می فرماید: «أنتَ قسيم الجنّة والنار، في يوم القيامة تقول للنار: هذا لي و هذا لك»۶ (تو در روز قیامت تقسیم کننده بهشت و جهنمی؛ به جهنم می گویی این برای من و آن یکی برای تو).

    پس او [علی(علیه السلام)] کمال مورد آرزوست، که هر کس به آن برسد، نصیبش بهشت است، پس خوش به حال کسی که به رکاب او چنگ زند و بر مسیر او قدم نهد و این همان پیروزی بزرگ است و بدبختی و حسرت برای کسی است که وجودش تنگ و عاجز است از اراده کردن آن کمال والا برای خود و از آنچه پروردگارش برای او نازل کرده پیروی نکرده است که فرمود: «يُرِيهِمُ اللهُ أَعْمَالَـهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ». ([کسانی که] خداوند اعمالشان را [به صورت] حسرت هایی بر آنان می نمایاند) (سوره مبارکه بقره، آیه: ۱۶۷).

    و آن چه حسرت هایی است؟! حسرت هایی است که کوه های زمین در صورت نزدیکی به آن خرد می شود و آتش جهنم از آن برافروخته می شود و این حسرت ها به سبب کوتاهی است که در حق او [علی(علیه السلام)] کرده و تمسخر و استهزائی است که بر او روا داشته است.

    خدای تعالی فرمود: «أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَى عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللهِ وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ * أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللهَ هَدَانِي لَكُنْتُ مِنَ المُتَّقِينَ أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَى الْعَذَابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ المُحْسِنِينَ * بَلَى قَدْ جَاءَتْكَ آيَاتِي فَكَذَّبْتَ بِهَا وَ اسْتَكْبَرْتَ وَكُنْتَ مِنَ الْكَافِرِينَ». (تا [مبادا] کسی بگوید: افسوس بر آنچه درباره قرب خدا کوتاهی کردم و حقا که من از مسخره کنندگان بودم * یا بگوید: اگر خدا مرا هدایت می کرد، بی شک از پرهیزکاران می شدم * یا چون عذاب را ببیند، بگوید: کاش مرا برگشتی [به دنیا] بود تا از نیکوکاران بشوم * [گفته شود]: آری آیات من بر تو آمد و آنها را تکذیب کردی و تکبر نمودی و از کافران شدی). (سوره مبارکه زمر، آیات: ۵۹ ـ ۵۶).

    و آنجاست که مؤمنان شاد می شوند و انکار کنندگان زیان می بینند.

    امیرمؤمنان علي (عليه السلام) فرمود: «أنا عين الله و أنا يد الله و أنا جنب الله و أنا باب الله»۷ (من چشم خدا، دست خدا، قرب خدا و باب خدا هستم).

    و نیز امام کاظم (علیه السلام) درباره آیه شریفه: «يَا حَسْرَتَى عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللهِ»، فرمود: «جنب الله: أمير المؤمنين (عليه السلام) و كذلك ما كان بعده من الأوصياء بالمكان الرفيع، إلى أن ينتهي الأمر إلى آخرهم»۸ . (قرب خدا امیرمؤمنان (عليه السلام) است و همچنین اوصیاء [امامان] پس از او به سبب جایگاه رفیعی که دارند تا جایی که امر امامت به آخرین نفر از ایشان ختم شود).

    چه بسا کسی بگوید اگر محبت اهل بیت امری فطری است که انسان در اصل وجودش بر آن سرشته شده، پس چرا صفحات تاریخ از دشمنان زیاد ایشان پر شده است؟

    در پاسخ می گوییم که به انسان در زندگی دنیا اختیار داده شده تا حد و مرز کسانی را که دوست می دارد یا از آنان رویگردان است، تعیین کند و این منافاتی با فطرت اصلی او ندارد همچنانکه این مسئله درباره معرفت خدا و توحید او نیز وجود دارد. خدای متعال آفرینش را بر سرشت معرفت و توحید خود خلق کرد ولی می بینیم که نسبت ملحدین و مشرکین به مجموع ساکنان زمین، کم نیست. شکی نیست که آنها طبق اراده شخصی و اختیارشان، برخلاف آنچه بر آن سرشته شده اند، اعتقاد پیدا کرده و عمل می کنند.

    منافاتی بین فطرت و سرشت شیء و اختیار فاعل بر غیر آن سرشت نیست و در اینباره مثال های فراوانی وجود دارد که مجال طرح آن نیست و به همان مثال معرفت و توحید خدا بسنده می کنیم.

    * ترجمه مقاله: «محبة أهل البيت عليهم السلام»

    پانوشت:

    ۱) چه از عالم مُلک باشد چه ملکوت، و مُلک همانا عالم شهادة و ماده و حس است و ملکوت عالم غیب.

    ۲) در بعضى ادعيه مأثور از أهل بيت (عليهم السلام) آمده: «وشاهد كلّ مشهود، ومُوجد كلّ موجود، ومُحصي كلّ معدود، وفاقد كلّ مفقود، ليس دونك من معبود…».

    رجوع كنيد به «مصباح المتهجد» شيخ طوسي، مؤسسه فقه الشيعة، چاپ اول ۱۴۱۱ ق بيروت، ص۸۰۴.

    ۳) خطبه شقشقيه امير المؤمنين (عليه السلام): «ينحدر عنّي السيل ولا يرقى إليَّ الطير…». نهج البلاغة، تحقيق محمد عبده: ج۱ ص۳۱.

    ۴) قال الرسول الأكرم صلّى الله عليه وآله يوم أسري به: «أتاني ملك فقال لي: يا محمّد، سل من أرسلنا من قبلك من رسلنا على ما بُعثوا؟ قلت: على ما بُعثوا؟ قال: على ولايتك و ولاية عليّ بن أبي طالب» (پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در روزى كه به معراج رفت، فرمود: «فرشته اى به نزدم آمد وگفت: اى محمد بپرس رسولانى كه قبل از تو ارسال نموديم بر چه مبعوث شدند؟ گفتم: بر چه مبعوث شدند؟ گفت بر ولايت تو و ولايت على ابن ابي طالب». معرفة علوم الحديث حاكم نيشابوري، نشر دار الآفاق الجديدة، بيروت، چاپ چهارم، ۱۴۰۰هـ : ص۹۶.

    همچنين: مناقب آل أبي طالب لابن شهرآشوب، طبع مكتبة الحيدرية، ۱۹۵۶م، النجف الأشرف: ج۱، ص۲۴۷؛ مئة منقبة من مناقب أمير المؤمنين، للشيخ محمّد بن أحمد بن الحسن بن شاذان القمّي، نشر وتحقيق مدرسة الإمام الهادي، الطبعة الأولى، ۱۴۰۷ هـ ، قم: ص۱۵۰؛ كنز الفوائد للكراجكي، نشر مكتبة المصطفوي، الطبعة الأولى، قم: ص۲۵۸؛ الصراط المستقيم لعليّ بن يونس العاملي، تحقيق محمد باقر البهبودي، نشر المكتبة المرتضوية لإحياء الآثار الجعفرية، الطبعة الأولى، ۱۳۸۴ هـ: ج۲ ص۲۴۰؛ المحتضر لحسن بن سليمان الحلّي، نشر المطبعة الحيدرية، الطبعة الأولى، ۱۹۵۱م، النجف الأشرف: ص۱۲۵؛ الاستنصار لأبي الفتح الكراجكي، نشر دار الأضواء، الطبعة الثانية، ۱۴۰۵ هـ، بيروت: ص۳۶؛ بحار الأنوار، مصدر سابق: ج۱۵ ص۲۴۷، ج۱۸ ص۲۹۷، ج۲۶ ص۳۰۱- ۳۰۷، ۳۱۸؛ الغدير للأميني، مصدر سابق: ج۱ ص۳۸۸؛ مناقب الخوارزمي، مصدر سابق: ص۳۱۲؛ شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، تحقيق محمد باقر البهبودي، نشر مجمع إحياء التراث الإسلامي، إيران: ج۲ ص۲۲۳؛ تاريخ مدينة دمشق لابن عساكر، تحقيق علي شيري، نشر دار الفكر، ۱۴۱۵ هـ، بيروت: ج۴۲ ص۲۴۱؛ بشارة المصطفى لمحمّد بن علي الطبري، تحقيق جواد القيّومي، نشر مؤسسة النشر الإسلامي، الطبعة الأولى، ۱۴۲۰ هـ، قم: ص۳۱۱، وكتب أخرى يطول المقام بذكرها.

    ۵) تفسير قمّي، أبو الحسن علي بن إبراهيم القمّي، مؤسّسة دار الكتاب، چاپ سوم، ۱۴۰۴هـ، قم: ج۲ ص۳۸۹.

    ۶) الصواعق المحرقة، ابن حجر الهيتمي، تحقيق عبد الوهاب عبد اللطيف، نشر شركة الطباعة الفنّية المتّحدة، ۱۹۶۵م، القاهرة: ص۷۵.

    شايان ذكر است كه اين حديث نبوى به گونه اى مستفيض از كتابهاى فريقين وارد گشته، و بنا به شهرتش ابن ابى الحديد مى گويد: در حق وى [على (عليه السلام)] اين خبر شائع و مستفيض آمده كه وى تقسيم كننده بهشت و جهنم است.

    همچنين ابوعبيد هروى در (الجمع بين الغريبين) آورده است كه گروهى از علماى لغت اين حديث را اينگونه تفسير نموده اند: از آنجايى كه محبّ وى [امام على (عليه السلام)] از اهل بهشت و دشمنش از اهل دوزخ است، پس بدين اعتبار ايشان تقسيم كننده بهشت و جهنم است. ابو عبيد مى گويد گروه ديگرى نيز گفته اند: ايشان خودش در واقع و به شخصه تقسيم كننده بهشت و جهنم است، گروهى را به بهشت و گروه ديگرى را به جهنم وارد مى كند، و اين چيزى كه ابو عبيد آورده با روايات وارده در اين باب مطابقت مى نمايد؛ [على (عليه السلام)] به جهنم مى گويد اين از آن من است او را واگذار، و اين از آن توست او را بگير. نهج البلاغة شرح ابن ابي الحديد، همان: ج۹ ص۱۶۵.

    از احمد ابن حنبل درباره اين حديث سؤال شد: يا ابا عبد الله! چه مى گويى در باب حديثى كه از على روايت شده كه گفت: من تقسيم كننده دوزخم؟ احمد گفت: چه چيز اين حديث را انكار مى كنيد؟ آيا روايت نكرديم از رسول خدا صلى الله عليه وآله كه فرمود: (يا على! دوست نمى دارد تو را مگر مؤمن ودشمن نمى دارد تو را مگر منافق)؟ گفتيم آرى، گفت: جايگاه مؤمن كجاست؟ گفتيم: در بهشت، گفت: و جايگاه منافق كجاست؟ گفتيم: در آتش، گفت پس على تقسيم كننده دوزخ است. رجوع شود به: الغدير، همان: ج۳ ص۲۹۹.

    و به دليل شهرت اين حديث نبوى، مضمون آن در اذكار و ادعيه و زيارات و اشعار ذكر شده است، تا جايى كه اين دو بيتى منسوب به امام شافعى بر زبانها افتاد كه گفته است:

    علي حُبّه جُنّة قسيم النار والجَنّة وصيّ المصطفى حقّاً إمام الإنس والجِنّة

    رجوع شود به: ينابيع المودّة للحافظ سليمان بن إبراهيم القندوزي الحنفي، انتشارات الشريف الرضيّ، چاپ دوم، ۱۴۱۷هـ، قم: ص۹۸، ضمن اينكه حافظ قندوزى فصل جداگانه و مستقلى را در كتاب خويش به اين حديث اختصاص داده و در آن توضيح داده كه على عليه السلام تقسيم كننده بهشت و دوزخ است.

    وخداوند متعال رحمت كند نقيب الطالبيين شريف رضى را كه گفت:

    قسيم النـار جـدّي يـوم يـلفى به باب النجاة من الـعذابِ

    وساقي الخلق والمهجات حرّى وفاتحة الصراط إلى الحسابِ

    رجوع شود به: حقائق التأويل في متشابه التنزيل شريف رضي، شرح محمد رضا كاشف الغطاء، انتشارات دار المهاجر، بيروت: ص۷۳.

    ۷) أصول كافي: ج۱، ص۱۴۵، ح۸.

    ۸) همان: ج۱، ص۱۴۵، ح۹.

    • تاریخ : 2013/05/27
    • تعداد مشاهده : 2230

  • ویدیوهای ویژه