شبههای که اخیرا پخش شده، این است که چرا خداوند متعال مانع از حوادث تلخ حج سال 1436(1394) نشد؟ مگر خداوند قدرت نداشت تا جلوی سقوط جرثقیل و یا خفگی حجاج را بگیرد؟ اگر این اتفاقات در مجلس گناهی رخ میداد همگان میگفتند این بلای الهی و جواب گناه آن افراد است؛ گناه جان باختگان حج چه بود؟
این پرسش را با فرض اینکه سوال کننده قائل به وجود خداوند متعال و نظم جهان هستی است، پاسخ میدهیم.
در این عالم و عوالم دیگر، اتفاقی رخ نمیدهد مگر به اذن خداوند متعال. قرآن کریم نیز میفرماید: «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمين»(و شما (انتخاب اين راه را) اراده نمىكنيد مگر آنكه خداوند، پروردگار جهانيان، (با اراده تكوينى) بخواهد (زيرا اراده اختيارى شما مانند افعال اختياریتان در تحت اراده خداست)(تکویر:۲۹).
هیچ امری به وقوع نپیوسته و به وجود نمیآید، مگر به اذن خداوند متعال. حال اینجا بحث نمیکنیم که آیا یک سری امور به اذن خداوند متعال انجام میشود یا خیر؟ همه امور به اذن خداوند متعال است.
سخن ما مربوط به این دنیا است، نه برزخ و قیامت، چرا که آنجا احکام و قوانین خاص خود را دارد. در این دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم، خداوند متعال قوانین خاصی را وضع فرموده که به تعبیر قرآن «سنن» نام گرفته است.
سنن یعنی قوانینی که حاکم بر این جهان است. این قوانین، کار و هدف خود را دارند و تفاوتی ندارد که مثلا اتفاقی در مسجدالحرام رخ دهد یا در کنسرت موسیقی یا هر مکان دیگری، هیچ تفاوتی ندارد، قانون همیشه رعایت میشود و هیچ زمانی تغییر نمیکند.
به عنوان مثال جاذبه زمین باعث شد که جرثقیل سقوط کند و افرادی شهید شوند، خداوند این را قانون قرار داده، خواه چه در خانه خودش باشد، چه در مجلس گناه باشد و چه هر جایی دیگر.
از روز اول نیز بیان کرده که من در این دنیا در چارچوب این قوانین عمل خواهم کرد و این طور نخواهد بود که اگر به نفع پیامبرم بود میگذارم اتفاق افتد و اگر به ضرر آنها بود جلوی آن را میگیرم، اصلا چنین نیست. چرا؟ چون این عالم مکان امتحان است، مکان ابتلا و آزمایش است. اگر جلوی اتفاقات را به دلخواه میگرفت، دیگر انسان قدرت عقل و اختیار را از دست میداد و تشخیص خوب و بد محال بود.
شما فرض کنید شمر و یزید(لعنت الله علیهما) نیت میکردند که امام حسین(علیه السلام) را به شهادت برسانند؛ اگر جلوی این کار به هرگونه گرفته میشد، آیا فردای قیامت خداوند متعال میتوانست این دو خبیث و ملعون را مورد مواخذه و بازخواست قرار دهد که شما میخواستید نوه رسول الله(صلی الله علیه وآله) را به شهادت برسانید؟ آنها جواب میدادند که خدایا ما قصد این کار را داشتیم، ولی به فعلیت که نرسید!!
سوال دیگری مطرح میکنم؛ خداوند انسان را خلق کرد، آیا میتوان گفت که خداوند نمیدانسته که مخلوقاتش در این دنیا چه افعالی را مرتکب خواهند شد؟ خوب میتوانست بر اساس افعالشان آنها را به بهشت و جهنم ببرد، دیگر دلیلی نداشت که آنها را به این دنیا بیاورد. پس چرا انسان را به این دنیا آورد که صد بار یا هزار بار او را مورد امتحان قرار دهد یا او را مبتلا به برخی امور کند؟ به آن دلیل که نیتِ در ذهن انسان به فعلیت برسد تا فردای قیامت که زمان محاکمه انسان رسید، انسان نگوید که خدایا میخواهی ما را بر اساس نیتهایمان محاکمه کنی؟ این که با عدالتت همخوانی ندارد. خداوند متعال میفرماید من به تو اجازه و عقل و اختیار دادم و تو نیز همه افعالت را با اختیار کامل خود انجام دادی.
بر این اساس قوانین الهی در دنیا جاری میشود و فرقی نمیکند که اینجا مسجد است یا مجلس گناه.
حال این سوال مطرح میگردد که پس معجزه چیست؟ اتفاقاتی که بعضا رخ داده است مانند داستان سپاه ابابیل یا کمک فرشتگان در جنگ بدر به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و… استثنائات است، ضرورت اقتضا کرده، مثلا خداوند متعال با این معجزه میخواست قدرت و رسالت پیامبر اکرم را ثابت کند؛ چون اگر میخواست همه مسائل را با معجزه و کرامت انجام دهد، تمام نظام هستی که بر مبنای نظم است به هم میخورد. اساسا تمام اعمال و رفتار انسان بیهوده میشد، زیرا به محض اینکه انسان میخواست فعلی را انجام دهد نمیدانست که آیا خداوند جلوی انجام آن کار را خواهد گرفت یا خیر، دیگر تلاش و کوشش بی معنا میشد؛ پس همه نظام هستی بی معنا و بی هدف میشد.
امام صادق(عليه السلام) میفرماید: «أبی الله أن يجري الأمور إلا بأسبابها فجعل لكل شئ سبباً»(خداوند متعال امتناع دارد از اينكه امور را جز از راه اسباب آن فراهم آورد، پس برای هر امری سببی نهاد)(مجمع البحرين و اصول کافی)
خداوند متعال بر خودش نوشت که در قوانین و سننی که وضع نموده است دخالت نکند. به عنوان مثال در جمهوری اسلامی که قائل به ولایت مطلقه فقیه هستیم، در هر قانونی که جعل شود، ولی فقیه میتواند دخالت کند و مانع اجرای آن گردد، چون این صلاحیت را قانون اساسی به ایشان داده است؛ حال سوال این است که آیا ایشان این کار را انجام میدهند؟ خیر انجام نمیدهند، زیرا ایشان میگوید که به قانون عمل شود تا نظم از بین نرود.
خداوند متعال جهان ماده را بر اساس نظم و سنن آفریده است. قرآن کریم میفرماید: «فَلَنْ تَجِدَ لسُنَّةِ اللَّهِ تَبْديلاً وَ لَنْ تَجِدَ لسُنَّةِ اللَّهِ تَحْويلاً»(و تو هرگز براى سنّت خداوند تبديلى و هرگز براى سنّت خداوند تغييرى نمىيابى)(فاطر:۴۳).
پس ما باید تلاش کنیم و مراقب باشیم که با انجام خطا، شاهد حوادث و اتفاقات تلخ نباشیم.
گروهی که چنین شبهاتی را مطرح میکنند اساسا این سوال را جویا میشوند که چرا این عالم نظم دارد؟ به عنوان مثال بنده نیاز به آب گرم دارم، لزوما باید یک سری افعالی انجام دهم تا آب گرم شود؛ آیا خداوند بدون وجود این وسایل میتوانست این آب را گرم کند یا خیر؟ آری میتوانست، همچنین قدرت داشت جلوی آتش را بگیرد تا آب گرم نشود، اما چنین کاری نمیکند.
خداوند قدرت دارد که در همه امور دخل و تصرف داشته باشد. اگر خداوند متعال در تمام امور دخالت کرده و مقابل یک سری بلایا و اتفاقات را بگیرد نه تنها نظم، بلکه کل جهان هستی به هم خواهد خورد، یعنی زندگی دیگر معنا و هدفی نخواهد داشت.
پس ما بحث را با این جملات به پایان میبریم که در برخی موارد قواعد اجرا نمیگردد. یکی از جاهایی که این قاعده اجرا نمیشود، موارد اعجاز خداوند است. به این معنا که در برخی موارد، خداوند خاصیت یک چیز را از او میگیرد، مانند آتش که خاصیتش سوزاندن است و این آتش برای حضرت ابراهیم(علیه السلام) به گلستان تبدیل میشود و به بدن او هیچ ضرری نمیزند، در حالی که میبایست وی را میسوزاند.
اگر قرار باشد که همه کارها با اعجاز و معجزه صورت بگیرد، دیگر معجزه با غیر معجزه تفاوتی نداشت. شما تصورش را بکنید که همه امور در این عالم هستی، با اعجاز و معجزه صورت میگرفت، دیگر مردم چه چیزی را اعجاز و معجزه بدانند! بنابراین، اراده خداوند در برخی مواقع به تجویز معجزه تعلق میگیرد تا به همگان بفهماند که این کسی که برای راهنمایی مردم فرستاده است، ادعایش درست است و به راستی از سوی خداوند آمده است تا مردم به حرفها و رهنمودهایش گوش فرا دهند.
عدم رعایت قاعده «جریان امور به وسیله اسباب» نشان از ضعف خدا نیست، خداوند از این اصل و قاعده در برخی مواقع عدول کرده و سر باز میزند که این هم دلیل و حکمت خاص خودش را دارد. اما این عدم رعایت، دلیل و گواه بر ضعف خداوند نیست. خداوند در همان مواقعی هم که این اصل را رعایت نمیکند، میتواند از این اصل و قاعده پیروی کرده و به وسیله اسباب و وسائط خواسته خودش را انجام دهد؛ ولی به دلیل این که مصالحی بالاتر از این مساله وجود دارد و خداوند حکیم مطلق است، از این اصل عدول کرده و برخی امور را به صورت بدون واسطه و سبب انجام میدهد و یا سببیت خاص یک چیز را تغییر میدهد و به اصطلاح علمی، در رابطه و نسبت علیت و معلولی برخی امور این جهان، تغییر جزئی ایجاد میکند تا حکمتش در برخی مسائل، تحقق پیدا کند.
این، مانند آن است که یک معلم برای آموزش شاگردانش، گاهی بدون واسطه آموزش میدهد و گاهی از خود شاگردان برای حل مسائل و آموزش استفاده میکند؛ در هر دو صورت میگویند که معلم شاگردانش را تعلیم داده است، اما گاهی بدون واسطه و گاهی با واسطه.
گذشته از این، خداوند در همان زمان آغاز خلقت، قدرت این را داشت که همه چیز را بدون واسطه و سبب انجام دهد، چرا که او قادر مطلق است؛ ولی از آن جایی که اراده او به این تعلق گرفته است که کارها و امور را با واسطه و اسباب انجام دهد، این قانون در سرتاسر هستی و از ابد تا ازل اجرا خواهد شد، مگر در موارد خاص. پس تعلق اراده خداوند به اجرای این قاعده، نشان از ضعف او نیست؛ بلکه او این گونه خواسته است. مانند این که مدیری، میتواند با نقض قوانین، ادارهاش را مدیریت کند، ولی برای این که نظم اداره به هم نخورد، تنها در برخی موارد، آن هم با دلایل موجه و با حکم حکومتی، این کار را انجام میدهد.