در روایت صحیح و معتبر از کتب اهل سنّت، از جمله مسند احمد بن حنبل وارد شده است که: «انها فاطمة بضعة منّی یؤذینی ما اذاها و ینصبنی ما انصبها»؛ (فاطمه (س) پارۀ تن من است، هر کس او را بیازارد، مرا آزرده، و هر کس او را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است)/ مسند احمد بن حنبل، ج ۲۶، روایت ۱۶۱۲۳، به تحقیق شعیب أرنؤوط.
پس این مسأله که خداوند به غضب حضرت زهرا (سلام الله علیها) غضب می کند، بین شیعه و سنّی قطعی است. مشابه همین روایت در بحار الأنوار نیز – به سند صحیح – آمده و نظیر آن در کتب خود اهل سنت نیز موجود است، به این مضمون که ابوبکر و عمر رفتند خدمت امیر المؤمنین امام علی (علیه السلام) و از ایشان خواستند که از حضرت فاطمه (سلام الله علیها) اجازه بگیرند که این دو نفر را به حضور بپذیرد. وقتی این دو نفر به محضر دخت گرامی اسلام (سلام الله علیها) شرفیاب شدند، حضرت به آنها فرمود: مگر نشنیدید که پدرم رسول خدا (ص) فرمود: فاطمه پارۀ تن من است، هر کس او را بیازارد، مرا آزرده و هر کس مرا بیازارد، خدا را آزرده است؟! گفتند: بله شنیدیم. حضرت (س) فرمود: به خدا سوگند که شما مرا آزردید!!
در ادامۀ این روایت، شهید صدر (ره) – به صورت کاملاً علمی و منطقی و بدون کوچکترین بی احترامی و توهین به اهل سنّت – فقط یک جمله می آورد که آیا چنین اشخاصی که مورد غضب خداوند قرار گرفته اند، حقّ خلافت و رهبری بر مؤمنین را دارند؟! وی در ادامه، تنها به ذکر چهار آیۀ مرتبط در این زمینه – بدون شرح – بسنده می کند و قضاوت را به خود خواننده واگذار می کند!
این چهار آیه عبارت اند از:
آیۀ اوّل
«وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيماً»؛ احزاب/ ۵۳ (و شما حق نداريد رسول خدا را برنجانيد، و مطلقاً [نبايد] زنانش را پس از [مرگ] او به نكاح خود درآوريد، چرا كه اين [كار] نزد خدا همواره [گناهى] بزرگ است».
آیۀ دوّم
«وَ الَّذينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ»؛ توبه/ ۶۱ (و كسانى كه پيامبر خدا را آزار مىرسانند، عذابى پر درد [در پيش] خواهند داشت).
نتیجۀ منطقی دو آیۀ قبل ⬇️⬇️⬇️
آیۀ سوّم
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِم»؛ ممتحنه/ ۱۳ (اى كسانى كه ايمان آوردهايد، مردمى را كه خدا بر آنان خشم رانده، به دوستى مگيريد).
آیۀ چهارم
«وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبي فَقَدْ هَوى»؛ طه/ ۸۱ (و هر كس خشم من بر او فرود آيد، قطعاً در [ورطۀ] هلاكت افتاده است).
با تأمّل در این چهار آیه و ضمیمۀ روایت صحیح السّندی که در منابع سنّی و شیعه وجود دارد، آشکارا مشخص می شود که ابوبکر و عمر، به دلیل آزار و اذیت پارۀ تن رسول خدا (ص)، قطعاً مغضوب خداوند متعال قرار گرفته اند و طبعاً کسی که خدا از او خشمگین است، صلاحیت خلافت از رسول خدا (ص) را ندارد و اساس مشروعیتِ خلافتش از پای بست ویران است!
لازم به ذکر است که بحث فوق، یک نمونه از مباحثات علمی و منطقی با مخالفین (اهل سنّت) است که در عین طرح عقائد خود به نحو کاملاً جدی، صریح و استدلالی، و نیز دفاع از حقّانیت مکتب تشیع، هیچ بی حرمتی، توهین و فحشی را هم نثار طرف مقابل نمی کند. این روش بحث کجا، و شیوۀ بحثی که سر تا پای آن را ناسزا و بی نزاکتی فراگرفته است، کجا؟!
شیوۀ دوم، در طرف بحث، جز تعصّب و کینه و مقابله به مثل، چیزی نمی افزاید، اما در روش اوّل، امکان این هست که طرف مقابل، پس از شنیدن استدلال ها به گونه ای علمی و محترمانه، قلبش به حق گرایش پیدا کند و دست از اعتقاد خطای خود بردارد: «ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَن»؛ نحل/ ۱۲۵ (با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوهاى] كه نيكوتر است مجادله نماى).
باید دید کدامیک از دو روش فوق در مواجهه با مخالفین، با این منطق قرآنی، سازگاری دارد؟!▪️▪️▪️