محضر مبارک حضرت آیت الله حیدری(دام ظله)؛
سلام علیکم،
سوالی داشتم پیرامون ارتباط بین فلسفه و عرفان و کمک های که فلسفه به عرفان می کند و نیز کمک های که عرفان به فلسفه می کند؟ لطفا نظر شریف خود را بفرمایید؟
در جواب بیان می شود که:
ارتباط بین فلسفه و عرفان
گرچه بین فلسفه و عرفان در بعضی معیارها از قبیل موضوعات، مسائل، روش و اسلوب نوعی اختلاف و تمایز وجود دارد، اما در عین حال بین آن دو ارتباط استواری وجود دارد، به گونه ای که عرفان می تواند در بعضی از مسائل، کمک کار فلسفه باشد و پاره ای از مشکلات و دشواری های آن را حل کند؛ چنانکه فلسفه نیز می تواند کمک عرفان باشد. ارتباط فلسفه با عرفان موجب شده است که هر کدام خادم و یاور دیگری باشد.
کمک های فلسفه به عرفان
۱. عرفان حقیقی جز از راه عبادت خدا و پیروی از فرمان های او به دست نمی آید، و عبادت خدا جز از راه شناخت خدا حاصل نمی گردد، و کسب معرفت نیز، نیازمند اصول فلسفی است.
۲. تشخیص درستی مکاشفات و مشاهدات عرفانی، تنها از راه ارائۀ آن ها به عقل و شرع میسّر است و این امر با یک یا دو واسطه به اصول فلسفی منتهی می گردد.
ابن ترکه در کتاب مهم عرفان نظری خود، به نام «تمهید القواعد» در همین باره می نویسد: «سالکان اصحاب مجاهده و رهروان راه حقیقت به یاری کوشش و تلاش، بعد از پاکسازی دل از آلودگی از تعلقات بیرونی و آراستن خود به مکارم اخلاق و ستودگی های آن، باید علوم فکری و معارف یقینی نظری را تحصیل کنند تا این علوم نظری، نسبت به معارف ذوقی مانند علم منطق – که دانشی آلی و مقدماتی است – نسبت به علوم نظری گردد؛ چون ملکۀ حاصله بعد از این نظریات یقینی، باید به وسیله یقینیات از غیر یقینیات متمایز گردند. درست مثل فردی که بحرهای شعری و یا نت های موسیقی را بداند که در این صورت می تواند شعر و یا موسیقی موزون و غیر موزون را از یکدیگر تشخیص بدهد».
۳. از آنجایی که شهود عرفانی ادراک باطنی و کاملاً شخصی است، تفسیر ذهنی آن و انتقال یافته ها به دیگران، به وسیله واژه ها و اصطلاحات امکان پذیر است و با توجه به اینکه بسیاری از حقایق عرفانی بالاتر از فهم افراد عادی است، چاره ای جز به کارگیری مفاهیم دقیق و اصطلاحات مناسب نیست تا موجب بد فهمی و نتیجۀ معکوس نشود. روشن است که انتخاب مفاهیم دقیق، نیازمند به ذهنی ورزیده است که به طرح و حلّ مسائل فلسفی عادت داشته باشد.
(برگرفته از کتاب عرفان شیعه، آیت الله سید کمال حیدری، ص ۸۳ و ۸۴)
کمک های عرفان به فلسفه
۱. مکاشافات و مشاهدات عرفانی افق های جدیدی را برای تحلیل های فلسفی ایجاد می کنند و در نتیجه موجب رشد و گستردگی فضای تفکر در فلسفه می شوند.
۲. در مسائلی که فلسفه آنها را از راه برهان عقلی اثبات می کند، مشاهدات عرفانی می تواند به عنوان مؤیّد، در جهت صحت مبانی فلسفی مورد استفاده قرار گیرد. در حقیقت آنچه که فیلسوف به عقل خود آن را می فهمد، عارف به شهود قلبی آن را درک می کند.
این همکاری های متقابل بین فلسفه و عرفان، موجب از بین رفتن تفاوت ها و فرق های مهم بین این دو مکتب نمی شود. این همکاری ها وقتی به صورت ژرف بین دو مکتب خودش را نشان می دهد که فلسفه، به فلسفۀ مشایی (فلسفه عقلی) و فلسفۀ اشراقی (فلسفه قلبی) تقسیم می شود. مؤسس فلسفۀ اشراق، شهاب الدین سهروردی بود. وی در صفحۀ ۱۲ از مهمترین کتاب خود؛ یعنی «حکمة الاشراق» می نویسد: «نویسندۀ این سطور در انکار این چیزها به شدت از روش مشائین دفاع می کرد و در عین حال بسیار به آنها متمایل بود و اگر برهان پروردگار خود را نمی دید، بر این انکار پافشاری می کرد. اگر کسی این را قبول ندارد و دلیل، وی را قانع نمی کند، باید به ریاضت و خدمت اصحاب سلوک و مشاهدات بپردازد».
(برگرفته از کتاب عرفان شیعه، آیت الله سید کمال حیدری، ص ۸۴ و ۸۵)