اقسام سه گانۀ هدایت الهی در قرآن کریم
(بخش دوّم)
با مراجعه به قرآن کریم مشاهده می کنیم که در آن به انواع مختلفی از هدایت اشاره شده است:
قسم اوّل: هدایت تکوینی عامّه (هدایت فطری)
قسم دوّم: هدایت تشریعی (هدایت انبیاء علیهم السلام)
هدایت تشریعی، هدایتی است که به مسائل تشریعی تعلّق می گیرد و شامل اعتقادات صحیح و اعمال صالحی می شود که خداوند متعال آنها را برای امر و نهی قرار داد و به عامل آن ثواب و برای ترک کنندۀ آن عقاب وعده داده است. هدایت تشریعی، یک هدایت قولی و کلامی است که از طریق فرستادن انبیاء، ارسال رسل، انزال کتب و تشریع شرایع الهی تحقّق یافته است. تدبیر الهی همواره از طریق تبلیغ دینی توسّط انبیاء و رسل، زندگی بشر را حمایت نموده و بدین وسیله به ندای فطرتِ انسان ها پاسخ گفته و هدایت فطری نیز، هدایت تشریعی انبیاء (علیهم السلام) را تأیید می کند: «انا اوحینا الیک کما اوحینا الی نوح والنبیین من بعده و اوحینا الی ابراهیم و اسماعلی و اسحاق و یعقوب والاسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان و آتینا داود زبورا * و رسلا قد قصصناهم علیک من قبل و رسلا لم نقصصهم علیک و کلم الله موسی تکلیما * رسلا مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس علی الله حجه بعد الرسل و کان الله عزیزا حکمیا»؛ (النساء: ۱۶۳-۱۶۵).
تفاوت بین «هدایت فطری» و «هدایت تشریعی»
یکی از مهمترین تفاوت های موجود در دو نوع اخیر هدایت الهی این است که «هدایت عامۀ فطری» بدون استثناء شامل همۀ انسان ها می شود، برای آنکه این نوع هدایت لازمۀ خلقت بشری است؛ لذا برای همۀ افراد بشر [اعم از مؤمن و کافر] یکسان است.
اما همین هدایت فطری ممکن است گاهی به خاطر عوامل و اسبابی ضعیف یا بی اثر گردد، عوامل و اسبابی که انسان را از توجه به دعوت عقلی و هدایت فطری مشغول و منصرف می کند، یا ملکات یا احوال زشت و بدی مانند عناد و لجبازی و مشابه آن که مانع پاسخ انسان به ندای فطری خود می گردد. خداوند می فرماید: «افرءیت من اتخذ الهه هواه واضله الله علی علم و ختم علی سمعه و قلبه و جعل علی بصره غشاوه فمن یهدیه من بعد الله افلا تذکرون»؛ الجاثیه/ ۲۳ (پس آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفسش قرار داده، و خدا او را روی علم خود [به کفر باطن و خُبث سریره اش] گمراهش ساخت و بر گوش و قلب او مهر نهاد و بر دیدۀ [دل] او پرده کشید. پس چه کسی او را بعد از خدا هدایت کند، آیا متذکر نمی شوید؟!).
هدایت مذکور در این آیه که نفی شده است، همان هدایت به معنای «ایصال الی المطلوب» است و نه هدایت به معنای «ارائۀ طریق»؛ به دلیل این بخش از آیه: «واضله الله علی علم».
و اما «هدایت تشریعی» که تبلیغ دینی، آن را در بر می گیرد، باید به گوش جامعه برسد و در معرض عقول مردم قرار گیرد، تا کسی که حق را بر باطل ترجیح داده به آن مراجعه نماید. اما ابلاغ آن به تک تک افراد – با توجه به علل و اسباب بیان چنین اهدافی – شاید بر حسب شرایط محیطی و زمان های مختلف برای همگان میسور نباشد. چگونه انسان می تواند همۀ انسان ها را به تنهایی یا به واسطۀ به کارگیری برخی افراد مثل خودش، دعوت نماید؟ انجام یک چنین کاری بسیار دشوار است! [یعنی به دلیل وجود برخی محدودیت ها که مختصّ عالم مادّه و دنیاست، عادتاً نمی توان هدایت تشریعی و پیام دین الهی را به گوش «تک تک انسان ها» در سراسر زمین رساند، بلکه فقط می توان «غالب» ایشان را از دعوت دینی و الهی آگاه نمود. قرآن کریم در این باره می فرماید: ای پیامبر! قومی را که پدران شان انذار نشده اند بیم بده؛ یعنی دعوت و انذار الهی به ایشان نرسیده است: لتنذر قوما ما انذر آبائهم فهم غافلون؛ یس/ ۶].
در آیۀ «وان من امه الا خلا فیها نذیر»؛ فاطر/ ۲۴ (و هیچ امتی نبوده مگر آنکه میان آنها بیم دهنده ای گذشته است)، به معنای اول اشاره شده است [معنای اوّل این بود که دین الهی و دعوت تشریعی باید به مردم جامعه به طور کلّی برسد؛ یعنی عموم مردم از این هدایت تشریعی با خبر شوند].
و در آیۀ «لتنذر قوما ما انذر آبائهم فهم غافلون»؛ یس/ ۶ (تا بیم دهی قومی را که پدران شان بیم داده نشده اند؛ از این رو [از حقایق دینی و هدایت تشریعی انبیاء] غافل مانده اند)، به معنای دوم اشاره شده است [معنای دوّم هم این بود که هدایت تشریعی و دعوت دینی ممکن است به معدودی از افراد نرسد؛ اگرچه به غالب انسان ها در جوامع گوناگون می رسد].
پس هر که دعوت به او رسیده و حق را شناخته حجت بر او تمام شده، و هرکه چنان دعوتی که حق را درک نماید به او نرسید فضل الهی شامل حال او شده و جزو مستضعفین قرار می گیرد. چگونگی سرنوشت این افراد به نظر خداوند بر می گردد، اگر بخواهد آنها را می بخشد و اگر بخواهد ایشان را عذاب می کند. قرآن کریم می فرماید: «الا المستضعفین من الرجا و النساء والولدان لا یستطیعون حیله ولا یهتدون سبیلا * فاولئک عسی الله ان یعفو عنهم و کان الله عفوا غفورا»؛ النساء/ ۹۸-۹۹ (مگر ناتوان شدگان از مردان و زنان و کودکان [در دست قدرتی حاکم یا جوّی مانع از تحصیل معارف] که هیچ چاره ای نداشته و به هیچ نحوی [برای هجرت] راه نیابد. پس آنها هستند که امید است خداوند از آنان در گذرد، و خدا همواره بسیار بخشاینده و آمرزنده است).
[خلاصه اینکه: مردم علاوه بر «هدایت تکوینی عامّه» یا همان «هدایت فطری درونی»، از هدایت دیگری به نام «هدایت تشریعی» برخوردار می گردند؛ یعنی خداوند هدایت بشر را منحصر به هدایت فطری ننموده؛ زیرا می دانسته که هدایت فطری به تنهایی برای رساندن انسان به مقصود کافی نیست، بلکه از سر حکمت و رحمت بی انتهای خود، از بیرون نیز به کمک انسان ها آمده و از طریق انبیاء و فرستادگان خود (علیهم السلام) مردم را به سوی خویش دعوت نموده و بدین وسیله به انسان ها در شنیدن ندای فطرت خود – که بر اساس برخی عوامل، در درون افراد بشر کم فروغ و یا خاموش می گردد – یاری رسانده است].
ادامه دارد…..
اللبّاب فی تفسیر الکتاب، ص ۳۵۱ – ۳۵۹.