اصول و قواعد روش استباط فقهی آیت الله حیدری
قاعدۀ اول: قرآن محوری (اصالت و اولویّت نصوص قرآنی بر متون روایی)
۱) آیت الله حیدری تمام توان استنباطی و تحقیقی خود را به قرائت نصوص قرآنی اختصاص داده است. بر این اساس مشاهده می کنیم ایشان طوری به بحث و تحقیق پیرامون آیات قرآنی در حوزۀ مسائل فقهی می پردازند که انسان گمان می کند دلیلیّت و حجّیّت را فقط از آنِ قرآن کریم می دانند. باید اذعان کرد که این شيوۀ تحقیقی قرآنی، واقعاً در مباحث تخصّصی فقهی کم نظیر است؛ چرا که تمرکز اصلی فقهای بزرگ، بیشتر روی متون روایی بوده و اکنون هم به همین صورت است.
شاید بتوان گفت که همین اصالت دادن به اخبار و توجّه بیش از اندازه به نصوص روایی، مانع از رشد توان تفسیری در فرایند استنباط ایشان گشته، و یا حدّاقل می توان گفت مانع از بروز و ظهور این حسّ تفسیری – در حدّی که متناسب با شأن قرآن کریم باشد – شده است.
بر خلاف این روش معمول و رایج، مشاهده می كنيم کسانی همچون آيت الله حيدری که در تفسير قرآن متخصّص اند، این توان و قدرت تفسيری خود را در مباحث فقهی نیز به طور جدّی و به نحو حداكثری به كار می گيرند. البته کاربرد مباحث تفسیری در حوزۀ فقه، اندکی متفاوت است با به کارگیری آن در سایر علوم.
لازم به ذکر است آیت الله حیدری در فرایند استنباطی خود، اگر چه از روایات نیز در جای خود بهره می گیرند، اما به هیچ وجه از رویکرد رایج «روایت محور» که اصالت را در مباحث فقهی به اخبار و احادیث می دهد، تأثیر و انفعال نمی پذیرند؛ چرا که از دیدگاه ایشان روایات در طول قرآن قرار دارند و نه در عرض و هم پایۀ آن! به همین دلیل است که علامه حیدری در بحث های فقهی خود به ویژه در سطح خارج، روی آیات قرآنی تأکید و تمرکز بیشتری دارند.
۲) واضح است فقیهی که به نحو تخصّصی به علم تفسیر پرداخته و به بیان دیگر، «مجتهد در تفسیر» شده است، وقتی به ادلّۀ قرآنیِ مباحث فقهی می پردازد، بحث او در مقایسه با فقیهی که فاقد تخصّص در تفسیر است، بسیار متفاوت می باشد و این تخصّص، آثار مهمی را در قرائت آیات و فهم نصوص قرآنی بر جای می گذارد و همین مسأله، نهايتاً اثرگذاری قابل توجّه خود را در نتایج فقهی نشان می دهد؛ یعنی نتایج و احکام به دست آمده از «فقه قرآن محور»، از نتایج و فتاوای برآمده از «فقه روایت محور»، بسیار متفاوت خواهد بود.
۳) کسی که به علم تفسیر به طور تخصّصی پرداخته و در این دانش متبحّر و صاحب نظر شده، مباحث فقهیِ قرآنی او، به معنای واقعی کلمه تحقیقی بوده و در بالاترین سطح علمی و فقهی قرار دارد و در درجۀ اوّل فقط این نوع بحث قرآنی و فقهی است که می توان آن را بحث مقارن و تطبیقی نامید؛ یعنی همان طور که ما «فقه مقارن» و «اصول مقارن» داریم، «تفسیر مقارن» هم باید داشته باشیم. به همين دليل، كسب تخصص و اجتهاد در علم تفسیر ضرورت می يابد، و اینکه کسی به فقه مقارن بپردازد بدون اینکه ابتدائاً در دانش تفسیر ممحّض و متخصّص بوده باشد، واقعاً بی معنی و غیر قابل فهم است! زیرا روایات باید با محکّ و میزان قرآنی سنجیده و ارزیابی شوند و این مهم جز از طریق وصول به مقام «اجتهاد در تفسیر» میسّر نمی شود.
آیت الله سید کمال حیدری، کلّیات فقه المکاسب المحرمة، ص ۷۸ و ۷۹. به قلم: طلّال حسن (با اندکی تصرّف).
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
پی نوشت ها:
«اجتهاد» در یک علم، غیر از «اطلاع» از آن است!!
لازم به ذکر است که تخصّص و «اجتهاد» در علم تفسیر، غیر از صرفِ «اطلاع» و آگاهی متعارف از آن است! غالباً بین این دو مرحله از علم اندوزی خلط می شود؛ یعنی بسیاری از افراد و اهل علم گمان می کنند همین که کسی به چند تفسیر مراجعه کند و از آراء برخی از مفسّرین دربارۀ یک آیۀ خاص آگاه شود، کفایت می کند، حال آنکه این نوع مواجهه با بحث های قرآنی و تفسیری، ناشی از یک نگرش سطحی و نادرست است! «مجتهد در تفسیر» کسی است که سال ها در این دانش ممحّض بوده، منابع اصلی را مطالعه نموده، از مبانی و مناهج تفسیر و تأویل آگاه داشته، با قواعد تفسیری و نظریات مطرح شده از سوی – متقدّمین و معاصرین – در این علم آشنا بوده، برای خود صاحب مبنا و منهج بوده و از دقائق و ظرائف این علم مهمّ و اساسی باخبر بوده باشد.
بنابراین، از دیدگاه آیت الله حیدری آنچه که برای یک فقیه لازم است، «اجتهاد و تخصّص در تفسیر» است، و نه رجوعی سطحی و مقطعی به برخی از تفاسیر که اشتباهات متعدّدی را در فرایند استنباط فقهی و اجتهادی در پی خواهد داشت!
بیان یک نمونۀ عینی
به عنوان یک نمونۀ عینی، علامه حیدری وقتی بحث «طهارت انسان» را در درس خارج مطرح می فرمودند، تا چند جلسه حتّی یک روایت هم نخواندند! بلکه بحث را فقط پیرامون آیات قرآن متمرکز نمودند.
ایشان راجع به آیۀ «انما المشرکون نجس» (توبه/ ۲۸) که از مهترین آیات مربوط به موضوع محسوب می شود، حدود ده جلسه بحث قرآنی و تفسیری کردند تا نهایتاً موضع قرآن را در این باره – از دیدگاه خودشان – به دست آوردند، نه اینکه مثل دیگران در همان ابتدا چند روایت بخوانند و بحث را در همان راستا ادامه بدهند.
آقای حیدری همچنین چندین جلسه در این زمینه بحث کردند که اساساً «شرک» در قرآن به چه معناست؟ ملاک شرک چیست؟ اقسام آن کدام است؟ از منظر قرآن «مشرک» به چه کسانی اطلاق می شود؟ و غیره. تا دیدگاه قرآن نسبت به این مسائل مشخص نشود، نمی توان حکم فقهی صحیحی در این باره داد؛ چون اساساً موضوع حکم – به نحو علمی و دقیق – شناخته نشده است. البته ایشان پس از اتمام مباحث قرآنی، سراغ روایات مربوطه رفته و آن دسته از آنها را که با مبانی قرآنی همخوانی داشته، اخذ نمودند.
درست به همین دلیل است که آیت الله حیدری معتقدند اساساً فقیه، فقیه نخواهد بود، مگر اینکه در رتبۀ سابقه «مفسر» باشد؛ یعنی در فنّ تفسیر مجتهد و صاحب نظر باشد، نه اینکه فقط به برخی از اقوال مفسیرین رجوع کرده باشد. تفاوت است بین کسی که رسماً مفسّر قرآن است با کسی که صرفاً گاهی به اقوال مفسران رجوع می کند!