برای دستیابی به یک حکم اعتقادی دینی صحیح، هم از قرآن باید بهره گرفت و هم از روایات باید استفاده کرد.
۱. نقش قرآن: بیان خطوط کلّی معارف
در روش اجتهادِ اعتقادیِ ما، ابتدا اصول و قواعد کلّی قرآنی در بحث مورد نظر از دل آیات قرآن استنباط و استخراج می شود، و سپس در گام دوّم به روایات رجوع می شود تا مصداق اصول کلّی قرآنی مشخص شود و همچنین معلوم گردد که آیا آن مصادیق، با مبانیِ کلّیِ به دست آمده از قرآن، قابل جمع اند یا نه؟
به بیان دیگر، در مرحلۀ اوّل ما فقط یک بحث خالص قرآنی انجام می دهیم، بدون اینکه حتّی یک روایت را در فرایند علمی و استنباطی خود وارد کنیم.
بنابراین، نقش آیات قرآنی در این مرحله، بیان چارچوب ها و اصول کلّی بحث است.
۲. نقش روایات: بیان مصادیق و جزئیات قرآنی
وقتی کلّیات و مبانی مسأله از منظر قرآن به دست آمد، در مرحلۀ دوّم روایات را بررسی می کنیم تا از جزئیات و مصادیقِ مباحثِ کلّی قرآنی آگاه شویم.
در همین جاست که نقش احادیث در شناخت دین و فهم قرآن ظاهر می شود؛ یعنی نقش و کارکرد روایات در مقام بیان مصادیق و جزئیات آیات کلّی قرآن. علّت این امر هم آن است که قرآن کریم در اغلب موارد، قواعد عام و خطوط کلّی معارف دینی را مطرح نموده، و نه هۀ جزئیات و تفاصیل و مصادیق را؛ از همین رو خداوند وظیفۀ بیان مصادیق را بر عهدۀ پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (علیهم السلام) قرار داده است.
بر این اساس می توان گفت در اجتهاد فقهی یا عقیدتی، هم از قرآن بهره گرفته می شود و هم از روایات، با این تفاوت که آیات قرآنی در فرایند استنباط، نقش اصلی و کلّی را ایفا می کنند اما اخبار، نقش فرعی و جزئی را.
برگرفته از مبحث «مطارحات فی الفکر والعقیدة: نظرية سهو النبي في المورث الروائي (۲)».