محضر مبارک حضرت آیت الله حیدری(دام ظله)؛
سلام علیکم،
ضرورت مطالعه آثار معظم له چیست؟
در جواب بیان می شود که:
سؤال مهمی که ممکن است دربارۀ آثار فراوان و متنوّع علامه حیدری به ذهن اهل تحقیق خطور کند این است که چه ضرورتی دارد – با وجود علمای دیگر که تعداد آن ها کم هم نیست – کتاب های علامه حیدری مورد مطالعه قرار گیرند؟! به عبارت دیگر، آثار ایشان دارای چه ویژگی هایی است و چه نیازهایی را از ما بر طرف می کند تا به خاطر آن، روی کتاب هایشان وقت بگذاریم؟
در پاسخ باید گفت روش دین شناسی یا منطق فهم دین ایشان، دارای ویژگی ها و امتیازاتی است که ایجاب می کند اهل علم – اعم از طلاب، دانشجویان و حتی عموم مردم – با اندیشه های وی آشنا شوند. در ذیل به برخی از این خصوصیات اشاره می کنیم.
ویژگی اول: جامعیت در علوم و معارف اسلامی
یکی از مهمترین – و بلکه بااهمیت ترین – ویژگی دین شناسی علامه حیدری، جامع گرایی و بهره گیری از علوم مختلف در فهم دین است.
اولین و شاید بتوان گفت مهمترین ویژگی هر عالمی، برخورداری او از «جامعیت» در علوم و معارف اسلامی است.
مراد از جامع بودن یک عالم دینی، آگاهی از ابعاد مختلف آموزه های دینی می باشد؛ اما نه به این معنا که تنها اطلاع و شناختی ابتدایی و کلی نسبت به آن ابعاد گوناگون داشته باشد، بلکه لازمۀ این جامعیت، دستیابی به معرفتی عمیق و تفصیلی، و وصول به مقام اجتهاد – و در صورت امکان، نظریه پردازی – در آن زمینه هاست. به عبارت ساده تر، عالم جامع و ذوابعاد کسی است که در هر سه حوزۀ عقائد، اخلاق و احکام دین، متخصص و صاحب نظر باشد. چنانچه عالمی واجد این ویژگی (اجتهاد در اصول و فروع توأمان) باشد، می توان او را «فقیه قرآنی» دانست؛ یعنی فقیه به معنای اعم (مجتهد در تمام ابعاد دین) و نه فقیه به معنای اخص (مجتهد در یک بُعد خاص).
از دیدگاه آقای حیدری، عالم دین باید در تمام ساحت های اعتقادی و اخلاقی و فقهی دین مجتهد باشد، نه اینکه فقط در یک بُعد مجتهد باشد اما در ابعاد دیگر حرفی برای گفتن نداشته باشد و در واقع مقلّد باشد! زیرا وقتی قرآن کریم در آیۀ «نفر» می فرماید: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُون»؛ توبه/ ۱۲۲ (پس چرا از هر فرقهاى از آنان، دستهاى كوچ نمی كنند تا [دسته اى بمانند و] در دين آگاهى پيدا كنند و قوم خود را – وقتى به سوى آنان بازگشتند بيم دهند – باشد كه آنان [از كيفر الهى] بترسند؟)، معنایش این است که باید در «دین» – که مشتمل بر همۀ امور اعتقادی و اخلاقی و تربیتی و فقهی است – فقیه شد، نه فقط در احکام فقهی که «جزئی از دین» است و نه «همۀ دین»!
تعریف «دین» در قرآن، فقط مسائل حلال و حرام نیست؛ بلکه همۀ امور عقیدتی از قبیل مباحث توحید و معاد و امامت و برزخ و معرفت نفس و اسماء الله و غیره، و نیز بحث های اخلاقی را هم شامل می شود. پس به تصریح قرآن کریم، فقیه باید در «دین» – به معنای عام و جامع آن – تفقّه حاصل کند نه فقط در جزئی از دین یعنی فقه و اصول یا هر علم خاصّ دیگری به نحو منقطع با سایر علوم.
البته لازم به ذکر است که جامع گرایی مورد نظر علامه حیدری، بی شک به معنای اقیانوس چند سانتیمتری شدن و به تعبیر آیت الله جوادی «جمع مکسّر» و سطحی بین علوم نیست، بلکه به معنای وصول به مقام اجتهاد – و نه لزوماً اعلمیت – در چند رشتۀ علمی مورد نیاز برای فهم جامع دین است؛ یعنی «جمع سالم» بین علوم. جامعیت مدّ نظر آیت الله حیدری، از نوع جامعیتی است که امام خمینی و علامه طباطبایی و شهید مطهری (رحمة الله علیهم) و آیت الله جوادی (حفظه الله) بدان دست یافته اند:
«وقتی در عرف حوزه های علمیه ما لفظ «فقیه» مطرح می شود، آنچه که به ذهن متبادر می گردد، متخصّص در بیان احکام شرعیه از ادلّۀ تفصیلیه است، در حالی که پیش از این گذشت که این معنا از فقه و فقاهت، غیر از معنا و اصطلاح قرآنی و رواییِ آن است؛ چرا که نصوص دینی می فرمایند: تفقّه در «دین»، و دانستیم که دین عبارت است از مجموعه ای از امور اعتقادی و مجموعه ای از امور عملی، و این معنای قرآنی و روایی، با اصطلاح رایجی که از فقه وجود دارد منطبق نیست، بلکه فقه به معنای صرفِ احکام شرعی، معنایی خاصّ بلکه اخصّ از خاصّ نسبت به معنای اصلی و عامِّ آن است، و دایرۀ آن بسیار محدود است، به دلیل اقتصارش بر بعضی از امور عملی دین – یعنی احکام شرعیه – بدون اینکه امور اخلاقی را شامل شود، تا چه برسد به اعتقادات. بنابراین فقه در اصطلاح رایج حوزوی بر خصوص احکام شرعی اعم از حلال و حرام و… اطلاق می شود»
(التفقه فی الدین، ص ۴۱ و ۴۲).
در مقابل عالمان جامع نگر، آن دسته از اهل علم قرار می گیرند که تنها در یک یا دو زمینه از معارف دینی به درجۀ اجتهاد نائل شده اند اما در سایر ابعاد، تنها اطلاعاتی اندک و غیرتخصصی دارند. ازهمین روست که آیت الله حیدری مراجع دینی را به دو دسته تقسیم می کنند: “المرجع الدینی” و “المرجع الفقهی”.
مرجع دینی کسی است که در تمام ابعاد دین به درجۀ اجتهاد و تخصص نائل آمده است، اما مرجع فقهی یا مرجع فلسفی یا مرجع کلامی، کسی است که فقط در فقه، یا فقط در فلسفه و یا تنها در کلام مجتهد و صاحب نظر است، و نه در دین به معنای عام و جامع آن.
آقای حیدری علوم اسلامی را مجموعه ای مترابط و هماهنگ با هم می بیند که هر یکی در تقویت دیگری اثرگذار است و عدم آگاهی از برخی از آنها، باعث ضعف و نقص در سایر علوم می شود. نگاه منقطع، بریده و جزیره ای به علوم اسلامی، از نظرگاه ایشان مردود است!
خلاصه آنکه یکی از دلایلی که می تواند آشنایی با اندیشه های آیت الله حیدری و مطالعۀ آثار وی را برای مخاطبان، مفید و شایسته گرداند، برخورداری ایشان از ویژگی جامعیت در شناخت ابعاد مختلف فقهی، تفسیری، حدیثی، کلامی، فلسفی، عرفانی و… دین، به نحوی هماهنگ و مرتبط با یکدیگر می باشد.
شاید بتوان آثار آقای حیدری را از حیث “جامعیت” و “تنوع”، با آثار شهید مطهری (ره) مقایسه کرد.
ادامه دارد…….